اين چند روز از بس سخنراني كردم و دير وقت اومدم خونه فرصت نشد چيزي بنويسم

امشب شهر گز جلسه داشتم نميدونم چرا دلم شكست و بي اختيار گريستم هم در نماز مغرب و هم در نماز عشا

ارزو مي كنم كه اگه نماينده شدم عاقبت به خير شم

نميدونم اين صندلي ها چقدر مي ارزه كه ما براي رسيدن به اون و حفظش حاضريم همه جوره هزينه كنيم

من فكر ميكنم ما بايد ياد بگيريم يه ذره  اصول اخلاقي را رعايت كنيم و رشد كنيم و جلوتر بريم

نميدونم من چقدر به اين اصول پاي بند بودم اما مطمئنم كه تلاشما كردم البته فشاري زيادي تحمل كردم

بي تجربگي در حوزه سياسي، بي تقوايي و عدم رعايت اخلاق، سوء استفاده از امكانات در دسترس ادما وادار ميكنه كه يه وقتايي شيطنت كنه

حالا بايد ببينيم چه ميشه كرد. خدا عاقبت ما را به خير كنه .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *