مدتي بوده كه حس خوبي نداشتم

خيلي دوست داشتم بنويسم

ولي نميشد

واقعيتش دست اين مدير سايت درد نكنه كه حداقل بعضي مواقع و ايام خاص مثل روز معلم يادش مونده و زحمت تبريك را كشيده

اين روزا ادم يه چيزهايي مي بينه كه اصلا نمي تونه بپذيره برا همين كه در اوج بي حوصلگي يه پست دادم و قول دادم خاطراتتما بنويسم

سال كه اغاز شد قول دادم راجع به عدالت بنويسم اما اتفاقاتي افتاد كه بي خيال عدالت شدم اخه يادمه كه جوانتر كه بود(چهار سال پيش) راجع به عدالت فكرهايي مي‌كردم خوب فكر ديگه هميشه بين نظر و عمل تفاوتهايي وجود دارد اما يه چيزي هست و اون اگه شكاف زياد باشه اونوقت وضعيت نگران كننده ميشه

بگذريم عدالت بي خيال شدم قرار شد راجع به خاطراتتم بنويسم

از دانشگاه آغاز مي‌كنم، هر چند چون فكر مي‌كنم متخصص تعليم و تربيتم بهتره به خاطرات معلمي و ادمايي كه زمينه‌ساز تحول اين حوزه شده‌اند صحبت كنم   نميدونم كداميك بهتر است و كداميك آموزنده‌تر

بگذريم ميگم ديگه حتما اتفاقي خواهد افتاد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *