یه دوست حسش اینه من بازی میکنم چهار سال پیش تو یه موقعیت بغرنج جسورانه میدون اومدم تا تمام مسئولیت کار اونا که هیچ کس قبول نمی کرد برعهده بگیرم هر چند بعدها یه سیستم مسئولیت قبول کرد اما اون روز دست به قلم بردم و کتبا تمام کارا بر عهده گرفتم. نمیدونم اون روز بازی کردم یا امروز بازی میکنم اما یه چیز میدونم آدمایی که برام عزیزند به خاطرشون ممکنه دست به هر کاری بزنم! اینکه صمیمی ترین دوست ادم ادما متهم کنه به بازی کردن هم خوبه هم بد خوبیش اینه هنوز شفافیت یه جاهایی هست بدیش اینه لایه های پنهان تر رو بیاد چه اتفاقی میفته!
پ ن:
۱- دیروز با سرعت نور پشت دست یکیا به صورت یکی زدم فکر میکنم سرعت اونقدر زیاد بود که هر دو طرف ماجرا ماه ها بعد می فهمن چه اتفاقی افتاده تازه اون آغاز ماجراست و من اون موقع باید بخندم وجه امتی عمل به روح مقدس حضرت زهرا س
۲- اتفاقات عجبیبی افتاده تمام تلاش ها به این سمت و سو که من از یه حوزه به یه حوزه دیگه حرکت کنم من اما بی خیال بی خیال نکته جالب تر اینه که این بی خیال فقط و فقط تو همون یه حوزه که نباید باشه هست!
۳- بودن بعضی ادما حال ادما خوب میکنه خوشحالم که هستن ارزو میکنم خدا به بهترین صورت ممکنه مزدشونا بده
۴- سرعت حرکت چند برابر شده همیشه اینجوری بوده حداقل برا من بی خیال تر که بشم فضا یه جا دیگه شفاف میشه سرعتم زیاد!
۵- یه دوست چند روز پیش گفته بود که خدا هم به کمک میاد حالا به نظرم کار خدا تماشایی تره! حضرت نقاش نقاشیاش حرف نداره همیشه بهترینهاست
۶- وارد یه قلمرو جدیدم شدیم اینجا تجربه های قبلی دیگه به کار نمیان ادمه و هوش و حواسش. تا حالا تو این چند روز اخیر خودمم بهت زدم
هنوز هم مثل قبل
خوشحالم
مثل قبل و مثل همیشه پیروز باشید
سلام
کم کار شدید
قبلا خیلی فعال بودید
اتفاقی افتاده؟