این روزا خودم مسئولیت میدانی یه پروژه را برعهده گرفتم. وقتی خودم میدون میام لازم نیست کاری بکنم، اما انرژی و ظرفیت نیروهام توان میگیره و چند ده یا شایدم چند صد برابر میشه! وقتی خودم میدون میام یعنی هنوزم ادم سالای قبلم ده سال یا شایدم بیست سال جوانتر از امروز. نمیدونم چه سریه اما ابراز ارادات دوستان بالاتر ادما شرمنده میکنه. لایق این همه محبت و اون ادبیات نیستم حتی وقتی خودم تو میدونم، اون ادبیات خجالت زدم میکنه و مسئولیتما سنگین تر! یه دوست امروز میدون اومد اون که تو میدونه هیچ کس نمی تونه رد بشه و این خیال من راحت تر میکنه. یه دوستم که نگاه ها بهش منفی بود میدون اومده اینا بار منا سنگین و سنگین تر میکنه! خوشحالم دوستای خوبی دارم فرصت بشه براشون جبران کنم.

  • فرزندان خورشیدیم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *