یه عده ای زندگی میکنن اما یه عده فقط زنده اند مثل یه ماهی تو یه ظرف کوچک! خوب ماهی تو یه ظرف کوچیک فقط زنده است. ماهی تو یه رود جاری یا دریا زندگی میکنه اما ماهی تو تنگ فقط زنده است. ماه روزه امسال تجربه متفاوتی بود تقریبا یه جاهایی به اخر خط رسیدیم باید قبول کرد واقعیتها را نمیشه کتمان کرد تو این چند روز کم چیزای عجیب و غریب اتفاق نیفتاده بعضی اتفاقات دل ادما محکم میکنه که جور دیگر باید دید! باید خیلی کارا تعطیل کرد. تا همینجاشم یه بدهی هایی هست باید پرداخت بشه و یه مطالباتی که باید وصول بشه الان فقط میشه صبر کرد.

پ ن:

۱- یه چیزای هست به وقتش معلوم میشه تا اون موقع فقط باید منتظر موند

۲- یه جایی یه ادمایی کار خودشونا میکنن ما هم کار خودمونا بی سروصدا و در سکوت البته تفاوتش معلومه ما دنبال نبودنیم و چون اراده بر نبودنه راحت تر شدنیه

۳- الان تقریبا نسبت به هر کسی یا هر چیزی بی تفاوتیم این دیگه “تجربه اوج” ماست هر کس یه جوری ما هم اینجوری! تجربه اوج ادما باید ادما را به حقیقت نزدیکتر کنه برا ما هم اینجوریه تو بی تفاوت ظاهرا بیشتر میشه حقیقتا را دید!

11 thoughts on “زندگی!

  1. روزهــــــــــا می گذرنـــــد
    و من هر روز…
    دنیا را بیشتر می شناسم،
    عاقل تر می شوم
    و محتاط تر…

    نمی دانم
    شاید فقط ترسوتر می شوم…
    اما این را می دانم که…

    دیگر کمتر رویا می بافم،
    دیرتر آدم ها را باور می کنم،
    کمتر از زشتی ها تعجب می کنم،
    و بیشتر احساساتم را نادیده می گیرم.

    روزها می گذرند
    و من هر روز
    بیشتر از دنیای سادگی ام فاصله
    می گیرم…

  2. نه چرا ضد اجتماعی ؟! نه بیشتر درک افکارتون کار هر کسی نیست. سطوح بالایی می طلبد که خوب کمتر کسی می فهمدش. این کار را سخت می کنه.

  3. چرا مسخره ؟! کاملا جدی دارم می گم. نمیدونم شاید چون شبیه ادم هایی که اطراف من هستند یا بودند نیستید این طور به نظر میرسه. به عبارت بهتر شبیه ادم های این روزگار نیستید. این هم خوبه هم بد. اما مطمئنم جدی دارم میگم.

  4. اره خوب شاید اپشن جذابیت قصه بوده. به هر حال شما جز سخت هسته گانید. درنتیجه همون یه ذره توافق هم خودش خیلی ارزشمنده و به سختی به دست اومده.

  5. زندگی؟ مفهوم پر معناییه…. این روزها این مفهوم غریب شده…. اگه ازش حرف بزنی متهم به “بازی، نفوذ و یا معامله” میشی…. این مفهوم یا ترکیباتی مثل “زندگی موفق” دیگه سخت گیر میاند… باید باهاشون خداحافظی کرد….

    زاویه جان درست میگی ….”برخی آدمها” باعث میشند آدم دروغ بگه و از ساده بودن دوری کنه …

  6. اقا من اعلام برائت می کنم …. من نگفتم دروغ بگیدا… گفتم از دنیای سادگی فاصله می گیرم…. اینم برای هر کس ممکنه یه معنایی داشته باشه … برای من شاید به معنای دقیق تر نگاه کردن باشه … شاید عمیق تر نگاه کردن ….

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *