درمان درد!

امروز چندین بار از تهران زنگ زدند. صبح و عصر! عصر اینگونه می نمود که به زعم خودشان رکب زدند به من، وقتی تلفن صبحا جواب ندادم با تلفن آن یکی زنگ زد. من البته واقعا قصد جواب ندادن به ان یکی و جواب دادن به این یکی را نداشتم آدم است دیگر، گاهی حواسش […]

زندگی!

چند روز پیش به یکی از نیروهای زیر دست تو یه مجموعه گفتم یادش باشه اصلا کاری به جایی نداره! نه اون و نه من! شاید اگه چند هفته پیش یه تذکر ساده و در عین حال یه حقیقت تلخ را جدی می گرفتند اینجور نمیشد! امروز بعد تلفنش به همونجا تازه فهمیده بود که […]

توبه شکنی با طعم پیشروی!

تو این چند روزه اونقدر اتفاقات عجیب افتاده که نمیشه فهمید چی به چیه. هر چند بعضیاش کاملا قابل پیش بینی بود، برخی خیر به هیچ عنوان قابل پیش بینی نبود. در هر قلمرویی با سرعت خیلی بیشتر از اونی که باید پیشروی بود. به نظر من بعضی چیزا کاملا از کنترل بیرونه. دیروز اما […]

پیری یا بزرگی!

چند روزیه فکرم مشغول این مساله شده که من بزرگتر شدم یا پیرتر؟ فرق این دو تا چیست و من نسبت به چند روز پیش چه تفاوتی کردم. دیروز صبح یه دوست زنگ زد. چندی پیش قصدشا کرده بودم البته این روزا ازش گذشتم و احتمالا یه جایی با هم یه جور دیگه تسویه حساب […]