ادعا اين نيست که آزادي فردي و عدالت اجتماعي هيچگاه در تضاد با يکديگر قرار نميگيرند. مسلماً آنها در مقابل هم قرار ميگيرند: به عنوان مثال، پيش پا افتادهترين نمونه آن است که وقتي جهت فراهم آوردن خدمات اجتماعي از مردم ماليات اخذ ميشود، آزاديشان تحت عنوان عدالت محدود ميشود. هر چند، اگر مجموعه اقداماتي […]
عدالت ۱۴
به عقيدهي من اين سوالات بدون توسل آشکارا يا ضمني به مفهوم عدالت اجتماعي قابل پاسخگويي نيست. اين بدان دليل است که من نوعي ديدگاه مسوولانه نسبت به آزادي دارم که با توجه به آن وجود مانعي برسر راه اقدام يک فرد، به عنوان محدوديت براي آزاديشان به حساب ميآيد، اگر و تنها اگر عاملي […]
عدالت ۱۳
اينجا، اين سوال پيش ميآيد که آيا عدالت اجتماعي و آزادي فردي ضرورتاً با هم در تضاد هستند؟ آزاديخواهان افراطي چنين استدلال ميکنند که آزادي منطقي مردم در استفاده از منابعي که به حق به دست آمدهاند، آنقدرگسترده است که براي سياست و عملکردهاي عدالت اجتماعي مجالي باقي نميگذارد. ديدگاهي که به صورت گستردهتر به […]
عدالت۱۲
در حقيقت ممکن است منحصر کردن عدالت اجتماعي به ارزيابي اعمال و نهادها که به عنوان الگوهاي از پيش سازمان يافتهي فعاليتهاي انساني شناخته شدهاند، امري بسيار محدود کننده باشد. فرض کنيد که در بازار مسکن، در ميان بخشي از اکثريت افراد اجتماع، تنها به خاطر تعصبات قومي، نارضايتي گستردهاي براي فروش خانههايشان به افرادي […]
عدالت ۱۱
در برقراري عدالت اجتماعي غالباً خود دولت بدون همکاري ديگر نهادها و موسسهها ناتوان خواهد بود. لذا اگر ما حقيقتاً در انديشه عدالت اجتماعي هستيم بايد اصول آن را در نهادهاي فرعي دولت به کار ببريم تا به صورت فردي يا همراه با هم پيامدهاي توزيعي را ايجاد کند که در سراسر جامعه گسترش يابد. […]