کاش درونیات و تعلقات ادمها در ظاهرشان پیدا بود.
کاش می شد حقیقتهایی که وجود داره را فریاد کشید
کاش میشد حقایق را همانگونه که هستند نقاشی کرد
کاش می شد خدا تو همین دنیا کتاب هر کس را اشکارا برگردنش میاویخت
اون موقع زندگی برای خیلی از گوسفندهایی که فقط شکل ظاهریشون مثل ادمه خیلی سخت می شد اون موقع خیلی ادمها خیلی حرفها را نمی تونستند بزنند و خیلی ادمها خیلی جاهای دیگه بودن.
بارالها، خدایا اگر توفیقی هست از توست، عزت از توست و ذلت از تو
فقط تو توانایی و بر احوال اشکار و نهان بندگانت آگاهی. بارالها ….
عیب رندان مکن ای زاهد پاکبزه سرشت که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
من اگر نیکم وگر بد تو برو خود را باش هرکسی آن درود عاقبت کار که کشت.
با سلام بر منتظر عزیز
من نه عیب کسی را کردم و نه ادعای خوبی و پاکیزگی خودم را داشتم
متن فقط دردی بود مانده بر گلو که معلوم نبود مخاطبش که بود
بعضی وقتها سخن بیشتر بر مقصد تخلیه است و لا غیر
بلاخره هم حضرت حق اون درخواست ما را عملی خواهد ساخت منتهی …
در هر صورت اگر متن من باعث این شده که شما به خطا بیفتین
پوزش می طلبم
در ضمن نوشته بعد که از حافظ بود همین رویکرد شما را داشت