به گزارش ایمنا تفکر در کودک با سوالهای پی در پی او درباره محیط پیرامون او برای شناخت آن آغاز میگردد. کودک به هنگام مواجهه با موقعیتها و اشیای مختلف، واکنش نشان داده و با سوالهای پی در پی درباره ماهیت اشیا و با پرسش «این چیست؟» و «آن چیست؟» اولین مرحله از شناخت و به دنبال آن تفکر را آغاز میکند.
در روزهای اولیه صحبت کردن کودک، پدر، مادر، و اطرافیان سوالهای کودک را مورد تشویق قرار میدهند و با پاسخهای خود به سوالات کودک، او را ترغیب به پرسیدن سوالات بیشتری میکنند. پس از این که کودک از این مرحله گذر کرد سوالهای بیشتری درباره محیط میپرسد که به صورت پی در پی و زنجیرهای به دنبال هم میآیند.
والدین معمولا در ابتدای این مرحله با صبر و ذوق بسیار از سوالات کودک استقبال میکنند، و با دادن پاسخهای مستقیم به او، با سوالات دیگری از سوی کودک مواجه میشوند. اما به تدریج این فرایند، والدین و مربی را خسته کرده، و آنها از پاسخ دادن به سوالات زیاد و کنجکاوانه کودک سرباز زده و گاهی حتی کودک را به خاطر پرسیدن سوالات زیاد و زنجیروار و پشت سر هم سرزنش میکنند. بدون توجه به این که شناخت و تفکر کودک تا حد بسیار زیادی به این سوالات و حالت کنجکاوانه کودک بستگی دارد. پاسخهای مستقیم به کودک ذهن او را از لحاظ فکری به سایرین وابسته کرده و از فعالیت خود کودک میکاهد. بنابراین پاسخ دادن به تمام سوالات کودک نیز مطلوب به نظر نمیرسد. فرایند سوال کردن کودک همواره همراه با تفکر اوست. کنجکاوی برای او زمینههای تفکر بیشتر را فراهم میسازد. ولی نحوه برخورد والدین و مربیان با سوالات کودک تا حد زیادی در رشد تفکر او تاثیر میگذارد. نا آگاهی والدین و مربیان از شیوههای صحیح آموزش تفکر، میتواند پیامدهای جبران ناپذیری بر ذهن کودک داشته باشد.
به تدریج همین کودکی که در این دوران، علاقه بسیار زیادی به پرسیدن و اندیشیدن داشت به دلیل اقدامات نادرست آموزشی و پرورشی توسط والدین و مربیان خود، نه تنها انگیزه های خودجوش خود را از دست میدهد، بلکه ممکن است دچار تنبلی ذهنی و فکری شود. بدین ترتیب کودک دیگر تمایلی به فکرکردن درباره موضوعات نشان نمیدهد و منتظر میماند تا پاسخ سوالاتش را از بیرون و توسط فردی دیگر به دست آورد؛ بدون این که خود، در باره آن تامل نماید.
حال سوال پیش میآید که آیا چنین فردی قادر خواهد بود در مواجهه با مسایل زندگی خویش به درستی بیندیشد و تصمیمگیری نماید؟ آیا میتوان در جامعه شاهد رشد و پیشرفت در زمینههای مختلف بود؟ بيشتر مردم از تفكر خود آگاه نيستند و از آن استفاده نميكنند. واقعيت آن است كه تعداد كمي از مردم از نقش قدرتمندي كه تفكر در زندگي ما بازي ميكند، آگاه هستند. بسياري از مردم، قرباني تفكرات غلط خود هستند زيرا درست فكر نميكنند يا راه درست فكر كردن را نميدانند. امروزه در تمام جهان به ویژه در كشورهاي پيشرفته آموزش تفكر، يكي از برترين روشهاي آموزش به حساب ميآيد و توجه به رشدِ عقلاني كودكان اهميت به سزايي يافته است. ولی متاسفانه نظام تعلیم و تربیت کشور ما در این زمینه موفق نبوده است و بسیاری از والدین و مربیان با تدابیر تربیتی در این زمینه ناآشنا هستند و آگاهی لازم برای رشد و پرورش تفکر کودک را ندارند. بسیاری از آن ها با شیوههای غلط خود سد راه تفکر کودک میشوند؛ در حالی که خود نیز از پیامدهای رفتار خود با کودک اطلاع ندارند. در حالی که میتوان با آموزش مهارتهای تفکر به کودکان و نوجوانان، افرادی توانمند و هوشمند تربیت کرد که هم خود در زندگی خویش موفقتر عمل کنند و هم جامعه را به سمت و سوی توسعه و پیشرفت بیشتر پیش برند. پس مهم این است که میتوان اندیشیدن و مهارتهای مربوط به آن را آموزش داد و مناسبترین دوران برای آموزش آن نیز دوران کودکی است. ولی شاید بزرگترین دغدغه ذهنی والدین و مربیان دلسوز و متعهد و علاقمند این باشد که چگونه و از چه طریق میتوان مهارت های فکری، استدلال، حل مساله، و… را به کودک آموزش داد؟
دکتر رضاعلی نوروزی
عضو هیات علمی گروه علوم تربیتی دانشگاه اصفهان
“ولی متاسفانه نظام تعلیم و تربیت کشور ما در این زمینه موفق نبوده است”
خب این از علمای تعلیم تربیت که با توجه به این نظام تعلیم تربیت باید بیخیالشون شد.
یه چیزی با خودم بگم:(کی پاس دادن توپ تقصیرات تو نظام ما تموم میشه؟ کی یه یاعلی میگیم برای درست کردن اشتباها؟؟؟)
***************
چطور می شه ماهی گیری یاد بچه ها داد؟؟ من سر سؤالات پی در پی خواهرم فقط سعی کردم کامل جوابشو بدم بعداً جمعاً خسته شدیم یادم نیست بقیه هم خسته شدند فقط میدونم من یا نبودم یا جوابشو نمیدادم که انگار هر دوش اشتباه بوده حالا هر چی من…م اون بیخیاااله. بنده خدا قبل از مامان بابا و… یاد گرفت بگه” این چیه؟ اون چیه ” اما حالا ابداً پی اینا نیست.
خب من یه کم مخم درگیر مطالعه برا بحث موسیقی وبلاگ خودمه اگه نبود 60 تا سؤال ردیف می شد.
با سلام
آره واقعا از چه طریق می توان مهارت تفکر کردن و حل مسأله را به کودک آموزش داد؟؟؟؟؟
سلام
من گاهي با نوع اين جور سوالات مشكل دارم چون با خودم فكر ميكنم چيزي كه مثل مهارت حل مساله وخلاقيت به طور ذاتي در وجود بچه ها هست بهتره به جاي اين كه بگيم چگونه ” آموزش دهيم ” بگيم چگونه “شكوفا سازيم ” شايد از جهاتي بهتر باشه البته اين نظر شخصي بود و هيچ ادعاي علمي روي اون ندارم
چيزي كه من عملا و به تجربه بهش رسيدم اينه كه رعايت اين دو سه نكته ميتونه يه كم سرعت اين اتفاق قشنگ را در بچه هاي ما بالاتر ببره :
1- سوالات بچه ها را با صبوري جواب بديم به طوريكه بچه باور كنه ما تمام حواسمون به اون و سوالشه نه اين مثلا كارهاي شخصيمون را همينطور كه انجام ميديم يه سري برا بچه تكون بديم و يه لبخند ظاهري و چند تا هوم هوم……بچه ها خيلي زود متوجه ميشن داريم سرشون كلاه ميذاريم
2- در پاسخ به سوالات بچه ها هرگز متوسل به دروغ وچيزهاي غير واقعي نشيم اگر حتي بچه سوال پرسيد كه فعلا صلاح نميدونيم واقعيت را براش بگيم هرگز نبايد جواب غير واقعي را تحويل بچه داد ميشه يه جوابي متناسب اما ساده و در عين حال واقعي منتهي خيلي رقيق شده تحويل بچه دادبه طوري كه اين جواب ما زمينه ذهني برا جواب كامل به موقع را به وجود بياره
3- براي اين كه بجه هايي خلاق و حلال مساله داشته باشيم نبايد اونا را زياد امر ونهي و يا محدود كنيم البته اين به معني آزاد گذاشتن بچه و اجازه بي حد و مرز دادن نيست گاهي ما بزركترها چون مثلا دكوراسيون منزل برامون مهمتره حاضريم هي بچه را محدود كنيم مبادا جايي خللي وارد بشه و يا به دليل مواظبت هاي افراطي كه مبادا خطري بچه را تهديدكنه اونو از خيلي چيزا يا ميترسونيم يا با روش هاي متنوع منع ميكنيم ، نكن نكن ها ، دست نزن ، اوخه ، داغه ، جيزه ، و……….. برا همه مامان باباها پيش مياد اما اگه كاربرد اينها به موقع و سر جاش نباشه شروع خوبي برا كوركردن اين مهارتهاست
3- سوال بچه اگه جالب و به جا بود حتما بچه را تشويق كنيم چون تشويق وتاثير اون كمتر ازپاسخ ما به سوال بچه نخواهد بود حتي گاهي تاثيرش بيشر هم هست
4- برا سرگرم كردن بچه ها لازم نيست خيلي هزينه كنيم ،اسباب بازي هاي گران و لوكس و پر زرق و برق اصلا نميتونن ما را به هدفمون برسونن گاهي با ساده ترين وسايل ميشه بچه را مشغول كرد به طوريكه ذهنش به خوبي درگير بشه بچه خود من گاهي ساعت ها با قابلمه وچند تا قاشق وملاقه وحتي بعضي از انواع حبوبات (به شرط مواظبت )و يا ياير وسايل منزل آنچنان مشغول ميشد و بازيميكرد كه من مات و مبهوت مي ماندمحتي گاهي بد نيست خودمون بچه بشيم و با اونها عين حال و هواي خودشون بازي كنيمعجيب اثر گذاره
5- چيزي كه شايد يك عامل مهم به نظر برسه در اين كه خلاقيت بچه هاي ما به راحتي كشته ميشه اينه كه مهد كودك هاي ما ، مربيان مهد كودك ها و برنامه و اصولي كه داره اجرا ميشه متاسفانه و باز هم متاسفانه اصلا استاندارد نيست خيلي برنامه ها كارشناسي نشده است فقط شده منبعي برا درآمدهاي كلان !! برا تبليغات و جذب مردم با وعده هاي غير واقعي و درجه يك مردم را اغفال ميكنند اما دريغ ازعمل ، مربيان كودك بايد تحصيلات مناسب اين دوره را داشته باشند از نظر فردي استعداد كار با كودك را داشته باشند روان شناسي قوي داشته باشند وهزاران شرط ديگه اما متاسفانه خبري از اين چيزها در سيستم آموزش قبل از دبستان ما نيست و اين يعني يك زنگ خطر بزرگ
سلام دوستان
معلمان و والدین محترم و عزیز لطف کنن حس کنجکاوی و ذهن جستجو گر بچه را نابود نکنند راه حل شکوفا سازی پیش کششون.{این همون نخبه کشی}
ولی من فکر میکنم کودکان در ارتباط و تعاملاتی که با همسالان خودشون دارن و بازی هایی که انجام مییدن مهارت حل مساله و خلاقیت را کسب میکنند
متاسفانه در حال حاضر عوامل مختلف دست به دست هم میدن تا بچه ها قدرت تفکر را از دست بدن . مثل بازی های کامپیوتری اونم از نوع بی هدف و مخرب ذهن کودک که از کشورهای دیگه وارد کشور ما میشن { شاید بهتر باشه طراحان بازی های کامپیوتری مشورتی با اساتید تعلیم وتربیت داشته باشن}
دور شدن خانواده ها از طبیعت :مشغله های زیاد خنواده ها باعث میشه فرصتی برای رفتن به طبیعت نداشته باشن کودک در تعامل با طبیعت خیلی مهارت ها را یاد میگیره .
متاسفانه در کشور ما کارشناسان تعلیم و تربیت فقط در حد اموزش و پرورش
اجازه ی حرکت دارند
اما به نظر من هر برنامه طرحی که قرار برای افراد انسان و رشد و تعالی ان در جامعه انجام بگیره نیازمند نظر کارشناسان تعلیم و تربیت ،ساخت فیلم وبرنامه های کودک طراحی بازی ها و مراکز تفریحی و…در جامعه ما بی جهت وبی هدف انجام میشه
ونتیجه این میشه که روز به روز شاهدش هستیم.
تفکر انتقادی و چگونگی استفاده از تجربه از مهمترین مهارتهایی که افراد باید
یاد بگیرند.
موفق باشید