نميدونم دانشگاه براي چه هدفي ايجاد شده ولي يه چيزي كاملا مشخص و اين اينكه هر چه بوده اين كه الان من ميبينم
نيست
دانشگاه يه مغازه است كه در اون بي لياقتي و بي دانشي خود را با عقدهگشايييهاي كودكانه به دانشجو عرصه ميكنند و اونم عقدهاي بار ميارن
دانشگاه يه مغازه است كه در اون همه جنس اشغالي و بنجل خودشونا به نام جنس اصلي غالب دانشجو ميكنن و دانشجو هم شاد و خوشحال با اين جنس انتيك به خونه ميره
دانشگاه يه مغازه است كه مشتري حق نداره بگه ماست شما ترشه
دانشگاه يه مغازه است كه دانشجويي چيزهايي را ياد مي گيره كه همون لحظه عمل خلافش از استاد و مدير دانشگاه ميبينه
دانشگاه يه دكه است كه تو اون از نظم و منطق علم خبري نيست كه نيست
دانشگاه هيچ فرقي با مهد كودك نداره فقط حقوقا خيلي بيشتر و مدركي كه هم كه خيلي ميگيرن خيلي بالاتر اما از صداقت و نجابت و منطق خبري نيست كه نيست
دانشگاه يه مدرسه ابتدايي كه بچهها جرائت بازيهاي كودكانه را هم ندارند اما مشق شبشون به راهه ترجمههاي بي هدف و تكاليف بي معنا
همه و همه دانشجو را براي فردا جامعه خوب بار مياورن
با پوزش از همه دانشجوهايي كه واقعا دانشجو هستن و اساتيدي كه واقعا استادن (هر چند خيلي كم هستن)