بی خدا حافظی رفتی! به همین سادگی رفتی!
نمیدونم شاید معنویت را معنای دیگری است اما حس غریب چند روز پیش من و ارزان فروشی فلک و حالا رفتن تو (نمیدونم چرا چند روز پیش این حس بود که یه چیزی از دست میدم اما همش رو به خودم فکر میکردم. اصلا فکر نمی کردم عزیزی ر ا از دست بدم)
هنوز باورم نیست که اینگونه در ایام معنوی محرم به سوی حضرت حق پرواز کنی
نگاهایت را در تمام زندگی با خود حفظ کردم حتی در روزهای سرد سرد زمستان بهاری ماندم تا ثابت کنم که نفس مسیحاییت با من است صبر و بردباریت همراه با نگاه معنویت درسی هایی بیشتر از درس های مدرسه و دانشگاه برایم داشت
برایت بهترین ها را ارزو می کنم هر چند فکر می کنم نیاز به درخواست و دعای من نداری
سعی میکنم قصه سادگی معنویت و صداقتت را برای فرزندانم بازگو کنم
خدایت بیامرزد و با بهترین ها محشور سازد.

13 thoughts on “باورم نیست!

  1. سلام.روح شون شاد.خداوند به بازماندگان شون صبر عنایت کند.
    استاد عزیز شما عزیز ما هم هست.ما هم در غم تون شریک هستیم.

  2. امروز مطمئن شدم حسم بهم دروغ نميگه اونقدر كه با ديدن اين دلنوشته شما شوكه شدم………هنوزم توي شوكم !!!!!!!
    نميدونم چرا با خوندن اين دلنوشته و دلنوشته هاي مشابه تون گريه ام ميگيره با خودم ميگم بده آدم اينقدر دل نازك باشه اما چند بار كه ميخونم ميبينم ربطي به نازكي دل نداره ربط به احساسات پاك و خالصانه داره كه توي اين دلنوشته ها موج ميزنه
    استاد نميدونيم كدوم عزيزتون را از دست داديد اما براشون از خداوند مغفرت و رحمت و براي شما هم صبر و طول عمر باعزت مسئلت مينماييم

  3. از غمخواری و همدلی تون ممنونم
    از موقعی که حساس شدم!!! حسی هست که انگار خیلی چیزا را می فهمم
    اینکه خالصانه می نویسم یا نه را نمیدانم اما بعضی حسا قابل بیان نیست مثل حس جمعه شبم که شاید الان تعبیر شد و شاید هم نه
    مثل حس الانم که فکر میکنم تو آذر ماه اتفاقاتی برام میفته نمیدونم شاید به قول جوونا توهم زدم (و به قول شما توی شوکم)

  4. انشااله كه اتفاقات خوب و خوشي در انتظار شما باشه
    قطعا خالصانه مينويسيد چون به دل ميشينه باور كنيد از خوندن متن هاي اينجوري شما افتخار ميكنم كه شاگرد شمام
    وقتي اينقدر قشنگ و خالصانه از ديگران ياد ميكنيد به اين صفت قشنگ اخلاقيتون افتخار ميكنم
    در مورد حس هم به قول شما خيلي چيزا را نميشه بيان كرد فقط بدونيد اونقدر حسم امروز عجيب بود كه چند بار رفتم طرف گوشي تا به شما زنگ بزنم اما ………
    اميدوارم در پناه خداوند صحت و سلامت باشيد و بهترينها در انتظارتون

  5. سلام آقای دکتر.
    روح پدربزرگ عزیزتان شاد و قرین رحمت خدای مهربان باشند.تسلیت می گم.
    ما هم در غم تون شریک هستیم.درباره اون حس جمعه که فرمودید خواستم بگم درک تون میکنم.چون دقیقا در اون شرایط قرار داشتم.توهم نیست.به خاطر ارتباط عاطفی قویی که شما با اون بزرگوار داشتید قبل از فوت شون بهتون به صورت مجهول الهام شده.
    چند سال پیش پدرم به سفر مشهد رفتند .شب قبل از فوتشون نیمه های شب از خواب پریدم پریشان و نگران و مضطرب بودم و بی قرار.بی قراری اون شب قابل وصف نیست .احساس می کردم الان که قراره اتفاقی بیفته.حس بدی داشتم و…تا اذان صبح بیدار بودم از بی قراری زیاد فقط می گفتم خدایا به خیر تمام کن این پریشانیم را و ذکر می گفتم.فردا صبح همان شب ساعت 9 پدرم از مشهد تماس گرفتن گفت می خواستم برم حرم زیارت. گفتم قبلش با شما صحبت کنم و حالت بپرسم. حدود نیم ساعت صحبت کردیم احوال همه را پرسیدن از دوست و همسایه و …
    از این حرکتشون کمی تعجب کرده بودم چون فقط سه روز بود که رفته بودن مشهد.
    خلاصه کلام بعد از اون تماس ساعت11 قبل از ظهر در اثر ایست قلبی فوت می کنن.آقای دکتر من عاشقانه پدرم دوست داشتم.بعد از اون اتفاق معنی بی قراری های اون شب و اون حس عجیب فهمیدم.
    درباره اون حس و آذر ماه هم ان شاءالله که به خیر و برکت و شادی و سلامتی ختم خواهد شد.مثل همیشه توکل تون به خدای رحمان و رحیم.
    ذکر : اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم هدیه به روح پدر بزرگ عزیزتان.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *