ما تصمیم خودمونا گرفته بودیم تو فکرش بودیم متن بعدی اماده کنیم
منتهی نظرات کارشناسانه دانشجویان ادما وادار به عقب نشینی می کنه
لذا دو تا سئوال این متن یه عقب نشینی کاملا راهبردیه که ممکنه حالا حالا همه را سرگرم کنه.
البته بنده بی تقصیرم.
سئوال اول در امیدواری شما در سنین مختلف افراد متفاوتی اثرگذار بودن به بیان بهتر (خواهشا توجه کنید این همون سئوالی قبلی) قضاوت شما در مورد افراد هستی دار اطرافتون در سنین مختلف متفاوته بوده است یا نه؟؟
دومین سئوال اینکه قضاوت شما در مورد این افراد به جنسیت هم مرتبطه یا به بیان بهتر افراد امیدافرین و تاثیرگذار خانم یا اقا از نظر شما ویژگیهای یکسانی دارند یا خانم ها و اقایون برای اینکه بر اطرافیان خود اثر بگذارند نیازمند ویژگیهای متفاوتی هستند
بازم سلام.
دكتر منو به هرچي متهم كنيد نميتونين به پاچه خواري متهم كنيد ( مربوط به پست قبلي)… اين چيزايي را كه راجع بهتون ميگم معمولا پشت سرتون پيش يكي دوتا از بچه ها هم گفتم.
در مورد تنش كه گفتم منظورم تفاوت ديدگاه ونظره كه البته هيچ اشكالي هم نداره و مهم اينه كه يه رشدي در آدم ايجاد كنه.
بيايم سر بحث الان شما.. معتقدم در سنين مختلف قضاوت خودم خيلي تغيير ميكرده يعني تو سنين جوانتريهام مثلا تا 26 يا 27 سالگي از آدمهاي پر انرژي كه با دو جمله اشون ميتونند زندگي يه جوونو زيرو زبر كنند خيلي تاثير ميگرفتم ولي هر چي جلوتر رفتم تاثير اين آدمها كاهش يافت و علاقمنديم به الگو گرفتن و يا اثر پذيري از آدمهاي متعادل و خوش فكر و پخته بويژه كسي كه احساس كنم اهل خوندن ومطالعه هستند خيلي بيشتر شده… مثال ملموسش دكتر باقري خودمونه. يادمه من تو كارشناسي ارشد كه ايشون استادمون بودند تصورم اين بود شايد فقط كمي با سوادتر از بقيه است ولي هيچ اثري روم نداشت اما الان كه دهسال گذشته ميبينم خيلي نظرم تغيير كرده وحس ميكنم بيشتر دوست دارم ازش ياد بگيرم يا الگو برداري كنم يا به قول معروف تاثير بگيرم ازش. اينا مال تغييرات سني منه نه دكتر باقري. اين يه مثال بود وگرنه نمونه هاش خيلي زياده . حتي بالعكس هم همينطوره مثلا كسي را كه دهسال پيش ازش متنفر بودم الان ميبينم اونم محسناتي داره و كلا به نظرم گذر زمان وافزايش سن يه ديد عالي و خاكستري به ما ميده . از حالت ايده آل خارجمون ميكنه و واقع نگر ميشيم. لذا در هر آدمي ميتونيم خوبيهاشو ببنيم وبديهاشو. يكي از اساتيد خودمون هست اساسا از نظر سواد قبولش ندارم ولي به نظرم خيلي تلاش ميكنه اگر كاري از دستش بر بياد براي دانشجوها بكنه. يعني نه بده بد ميبينمش نه خوبه خوب. ممكنه در تدريس بگم صفره ولي از لحاظهاي ديگه ميبينم انسان شريفيه و در مورد بقيه آدمها هم همينطور… وقتي ما بزرگ ميشيم از نظر سني ميتونيم جامع تر ومانعتر ببنيم تا سنين نوجواني و جواني كه سرشار از شور وهيجان لحظه اي هستيم…..
و اما جنسيت به نظرم خيلي تعيين كننده است. زماني فكر ميكردم اينكه ما از جنس مخالفمون تاثير بيشتري مي پذيريم مال تمايلات جوانيه ولي حتي الان كه سنم گذشته خودم ازدواج كردم بچه دارم واون مسائل بالكل در زندگيم حل شده ميبينم بازهم از جنس مخالف تاثير پذيريم بيشتره واين از نظر من فقط مختص به من نيست چون خودم هم در اطرافيان هم كه نگاه ميكنم ميبينم بچه هايي كه حدود مثلا 18 تا 22 سال سن دارند و گاهي بهشون مشاوره هاي درسي يا حتي عاطفي دادم معمولا روي پسرها بهتر جواب داده و موفقيت آميزتر بوده تا دخترها. علت اين مساله برام ناشناخته است چون ميبينم گاهي از نظر همدردي و درك متقابل همجنس بهتر انسان را درك ميكنه ولي از نظر اثر گذاري جنس مخالف موثرتره.
يه مولفه اي كه توي بخش قبل يادم رفت بگم ويژگي دلسوز بودن آدمهاست. من اگر احساس كنم كسي آدم دلسوزيه خيلي بيشتر ازش اثر ميگيرم .
سلام
متهم نکردم
پرسیدم!!!!!
این دلسوزی خیلی کلی و مبهمه
در مورد شرایط سنی هم خیلی کلی گویی شد
مثلا بچه های پیش دبستانی از چه جور ادمایی خوششون می اد یا راهنمایی شما در حد دانشگاه را در حد دو طبقه طرح کردین
سلام
سلام و صد سلام به ننه آیناز. اعتماد بنفس بدم خدمتتون؟؟؟!!!!
و اما پاسخ پرسشهای شما اما قبلش بگم که طی مطالعاتی که حضرت شریفمان نموده ایم حتی تصور از یه آدم هستی دار هم گاهی بین پسرا و دخترا فرق داره حتی گاهی کلاً دوتا دختر تو یه سن و خانواده سلایق متفاوتی دارن که خب چون آقای دکتر کلی گویی نمودند منم کلی گویی میکنم یا بهتر بگم استاندارد گویی میکنم:
1: 5یا6 سالگی: والدین هستی دارترین افرادن چون زورشون زیادتره و یه عالمه میفهمن و بچه های یکی دوسال بزرگترم هستی دارن چون که همیشه تو بازیا میبرن.
اواخر ابتدایی و اوایل راهنمایی: معلما هم اضافه میشن چون خیلی میدونن و تازشم نمره میدن بهشون یعنی یه ابزار مهم به نام نمره دستشونه و دیگه شخصیتا و قهرمانای بازیاشون و بعضی وقتام فوتبالیستها که ظاهراً تو پسرا بیشتر بهشون تمایل هست.
اواخر راهنمایی و دبیرستان: تو دخترا شدیداً به بازیگرا و تو پسرا شدیداً به فوتبالیستای موفق. البته استثنا هم هست بعضی وقتا بعضیا از همین جا شدیداً علاقه مند به موفقین در عرصه های علمی میشن و ضمناً تو دوستا و معلماشون به آدمایی که خیلی با بچه ها صمیمی میشن و خوش برخوردن علاقه نشون میدن.
سالهای اول ورود به دانشگاه: بچه ها شدیداً تحت تأثیر اونین که بیشر بهشون تیکه بندازه!!!! کاریم به سوادش ندارن و یا اونی که بیشتر با بچه ها صمیمی میشه و تو دوستام فقط یه دوست انتخاب میکنن که تو روزای اول ورود به دانشگاه تنها نمونن اما کمی که میگذره میرن دنبال دوستی با یکی بهتر خودشون البته خود من شدیداً اوایل با هم اعتقادین خصوصاً سیاسی دوست میشدم که موفق هم بودن و یه مورد از علایق افراد این سنی به سیاسیون موفقه.
20تا 22سالگی: غیر از عقاید سیاسی همدردی همکاری و یه احساس دوستی خالصه که آدم رو جذب میکنه البته موفقیت دوست تو درس و… هم برا این سنیها خیلی ملاکه و مهیج بودن مهیج بودن ویژگی یه دوست فقط نمیتونه باشه ویژگی یه استاد یه آشنا هر کی میتونه باشه. تو این سن اصولاً آدم خذب آدمای بی ادعا و پر شور و خستگی ناپذیر میشه و جذب استادایی که واقعاً قصدشون یاد دادنه و اینکه آدم رو به تلاش مضاعف وامیدارن و حتی گاهی زمینه رو برای رشد علمی و اخلاقی افراد آماده میکنن.
23تا… رو هم تجربه نکردم اما میتونم بگم آدمای هستی دار برای آدما هر چی که سنشون بره بالاتر ثبات و آرامش شخصیتی بیشتری دارن چیزی که ننه آیناز عزیز هم گفت.
ضمناً یادم نره بگم بعضی دختر پسرام هستن که چون تو کوچیکی هم بازیشون جنس مخالفشون بوده فقط، علایفشونم مثل علایق جنس مخالف میشه.
2: حضرتمان تفریباً معتقد به اینه که جنس مخالف هستی دار بیشتر میتونه تأثیر مثبت ایجاد بکنه این مسئله ایه که تو تأثیر منفی هم هست و ما همه روزه شاهدشیم اما همیشه برای درد دل صمیمانه همجنس بهتره(البته همه چی ممکنه استثنا داشته باشه). فکر کنم دخترا ترجیح میدن با دخترای آروم و مهربون و موفق دوست بشن ولی از پسرای پر جنب و جوش و خستگی ناپذیر و فعال تو عرصه های مختلف خوششون میاد و ممکنه از همجنس خودشون بابت یه شوخی ساده ناراحت بشن اما برا اینکه نشون بدن ظرفیت زیادی دارن از حرفای جنس مخالف ناراحت نشن. اینکه پسرا از چه آدمای هستی داری چه دختر چه پسر خوششون میادم خودشون بگن حتماً لطفاً…
این بود انشای من
پی نوشت:
مراد از دخترها و پسرها همان خانم ها و آقایان میباشد.
سلام
خوب بود بعضیاش مبنای علمی هم داشت بعضیاش نه
البته نظرات شما برخاسته از تجربیات شخصی بود
یه مطالعه پدیدارشناختی (قابل توجه ننه ایناز ) البته می تونید به دانش بین الاذهانی هم تبدیلش کنید
اگه نمی نوشتید احتمالا هیچ کس نمیفهمید
سلام علیکم
شرمنده ننه آیناز جان؛لطف میفرمائید شما هم مثل 135سن خودتون رو یه جور غیر مستقیم بفرمائید؟جسارت نباشه البته؛نمیدونم چرا حساس شدم بدونم!!!
در مورد سوال اول خوب مطمئنا همین طوره؛اونم فکر میکنم به خاطر اینه که هر چی آدم بزرگ تر میشه هم دنیای بیرونش بزرگتر میشه و هم دنیای درونش؛پس هر چی سن آدم بالاتر میره نگاهش؛علایقش؛خواسته هاش و آرماناش متفاوت میشه که البته بیشتر وقتا سیر صعودی داره؛پس با این اوصاف انتظارش و نگاهش هم به آدما تغییر می کنه و نهایتا افراد تاثیر گذار در زندگیش عوض میشن؛؛؛
یک چیز دیگه هم هست؛اگه بخوایم افراد تاثیر گذار رو طبق مراحلی که135گفت در نظر بگیریم فکر کنم فقط نگاهمون به اوناییه که تو زندگی به همه چیز دسترسی دارن.یعنی خوب شاید مثلا در مورد بچه های روستایی و یا اونایی که به هر دلیل با اجتماع کمتر در ارتباطن،قضیه یه کمی متفاوت بشه.(نمیدونم چرا بعضی وقتا حسش هست که آدم نیمه خالی لیوان رو فقط ببینه!مثل این نظر بنده)
در مورد سوال دوم هم میتونم بگم به نظر من خیلی فرقی نمیکنه این افراد امید آفرین و با تاثیر گذار خانم باشن یا آقا؛البته هر جنسی ویژگی های رفتاری خاص خودشو داره.ولی چیزی که با تفکرات فعلیم میتونم بگم اینه که خیلی فرقی نمیکنه.
اول خانوم 135: من اعتماد به نفسم كافيه ديگه شما تعارفم نكنيد سرريز ميشه:)))
دكتر به نظر من تو سنين قبل از دانشگاه مثلا دوران پيش از دبستان ودبستان بچه ها هدف مشخصي ندارند بخواهند تاثير بپذيرند مگر اينكه بگيم از چه كسي بيشتر حساب ميبرند كه به نظرم در پيش از دبستان پدر و مادر عناصر خيلي مهمي هستند اما به محض ورود بچه ها به دبستان معلم به نوعي رب النوع قابل ستايش ميشه. هر چي اون بگه صحيحه ولاغير. تو همين دوران ممكنه دايي يا خاله جووني كه به نظر بچه خوش تيپه يا امروزيه هم تاثير گذار باشه .. در راهنمايي دخترها معمولا به سمت يكي دوتا از معلمهاشون كه باز به نظر من جذابيت ظاهري دارند يا اهل صميمييت بيشتر هستند كشش بيشتري دارند و در دبيرستان دقيقا برعكس معلمها از نظر نوجونهاي دبيرستاني موجودات مزخرف كسل كننده بي اثري هستند مگر موراد استثنا…. وتاثير پذيري اين قشر به شدت ميره سمت هنرپيشه ها و بازيگرها و قهرمانان ورزشي …. البته بازم ميگم به نظر من تا هيجده سالگي حداقل توي ايران افراد هويت مستقل وثابتي پيدا نكردند كه بخواهند اثر قابل توجهي از كسي بپذيرند بيشتر اگرهم اثري مي پذيرند شكل ظاهري و تقليد از لباس و آرايش و… افراد خاص داره ولي از دوره دانشگاه به بعد كه فرد تقريبا به بلوغ فكري ميرسه به نوعي آگاهانه انتخاب ميكنه از چه كس يا كساني اثر بپذيره.
اما دلسوزي كه ميگم .. براي خودم خيلي زياد پيش اومده مثلا فردي به نظرم خيلي خنگ يا پپه يا هرچيزيه… ولي در يه شرايط خاصي ميبينم اون آدم در مساله يا مشكلي كه برام پيش مياد منو درك ميكنه. احساسمو، رنجم و محدوديتهامو.. اين باعث ميشه خيلي احساس قدرشناسي بهم دست بده. مثلا تو قضيه اينكه من مجبور بودم آينازو دانشكده بيارم گاهي. برخي اساتيد خيلي با روي گشاده برخورد ميكردند برخي خيلي با اخم. برخي سربه سرش ميذاشتند ولي در اين ميان به دليل شيطون بودنش معمولا خود من هميشه شرمنده ودلنگران و اذيت بودم اما اون نوع رفتاري كه استادم در قبال اين حضور ناخواسته ميكرد خيلي روم تاثير داشت. مثلا اگر استاد اخم ميكرد يا سوال مي كرد مگر شما كسي را نداريد بچتونو پيشش بذاريد اينقدر مي رنجيدم كه اصلا بحث كلاس را نميگرفتم به طور ناخودآگاه.. ولي اگر عذرخواهي ميكردم ولي استاد ميگفت ميدونم اشكال نداره يا بچه است و… خيلي روحيه ميگرفتم از اين دلسوزي و درك متقابل. اين يه نمونه است خيلي زياد برام توي همين دانشگاه و فاميل رخ داده كه به دلايل شخصي بودنش شايد جاي بيانش نباشه. به هر حال من اعتقادم اينه فرد اگر عميقا احساس كنه با كسي طرفه كه در هر صورت تلاشش بر پيشرفت وهدايتش هست اينو درك ميكنه و اثر ميگيره .
سلام
اول بگم آفرين به ننه آيناز به خاطر دقتشون بعد هم به دكتر به خاطر خلاقيتشون (من و 135 هم به خاطر همراهيمون )
درسته آدما در سنين مختلف ملاكهاشون برا انتخاب فرق ميكنه و اين نكته خوبي بود
به نظر من طبيعيش همينه كه در سنين مختلف تاثير پذيري هاي ما تحت شرايط يكساني نبوده و در هر سني ديدگاه مربوط به همون سن را داشتيم. خوبه كه هر چه سن بالاتر ميره ملاكها هم پخته تر و منطقي تر ميشه اما همه كساني كه به اين موضوع اعتقاد دارن و واقعا روندشون اينطوري بوده به نظر من علتش اين بوده كه با افزايش سنشون ، عقل و علم و تجربه و تيز بيني شون هم افزايش پيدا كرده چون هستند آدمايي كه اصلا تو اين واديا نيستند و فقط هيكلشون تغيير ميكنه يعني عمده ترين ملاكهاشون در سن جواني و ميانسالي و پيري چندان تغييري نميكنه شايد يه دليلش مربوط به رشد نايافتگي عقلي اينا بوده بعضي ادما در طول سالها تغييري نميكنن چون خودشون نميخوان اما كسايي مثل همين دوستاني كه نظرشون در اينجا مثبته و به اين تغييرات اعتراف ميكنن مال اينه كه خودشون هم خواستن كه تغيير كنند در واقع براشون مهم بوده و يه زمينه دروني برا رشد فكري و عقلي داشتند ودر طول زمان مشتاقانه و آگاهانه قضيه را به سرانجام رسوندند نميدونم شايد اگه دور و برمون را دقت كنيم ادمايي را ببينيم كه افق فكريشون ده سال يك بار هم تغيير چنداني نكنه اگرم تغييركنه تغييرات عرضي باشه نه طولي ملاكهاشون ممكنه فرق كنه اما نه اساسي فقط شكل ظاهرش عوض ميشه و محتوي همونه كه بود
نتيجه حرفم اينه كه خيلي مهمه تا ما روي كودكي افراد و نوع تربيت شون سرمايه گذاري كنيم بچه ها را از بچگي ازبي تفاوتي و گوسفند وار بزرگ شدن و بالا اومدن نجات بديم يه ادم 20يا 30 ساله تقريبا هر چي ميخواسته شده و كارروي اون سخت ميشه اما سنين پايين بنا به خصوصيات و ويژگي هاي منحصر به فردشون جا براي كار كردن زياد دارن و اين چيزيه كه شايد قدري در موردش كم لطفي و كم كاري ميشه چه از طرف خانواده ها و چه از طرف جامعه . عادتهاي خوب را در كودكي بايد بوجود اورد اگه روند اينطوري سير طبيعش را طي كنه اين كودك همونه كه هر چه بزرگتر ميشه ملاكهاشم بزرگتر و پخته تر ميشه
من در مورد پاسخ به سوال شما در مورد خودم بايد بگم تقريبا در هر سني ملاكهام با قبلم فرق ميكرده اما اين تفاوتها در طول هم و كامل كننده هم بودند شايد اگه ملاكهاي سنگين توي دوره مثلا نوجواني به خودم تحميل ميكردم يا بهم پيشنهاد ميشد قدرت هضمش را نداشتم مثل بچه اي كه اول با فرني شروع ميكنه غذا خوردن را درسته از نظر ادم بزرگا يه غذاي هيچي باشه اما برا اين هيكل همين مناسبه اگه الان نون و كباب بخوره نميتونه هضم و جذبش كنه بايد زمان اين شرايط را فراهم كنه و با كذشت زمان و اماده سازيهاي طولي امكان رشد مطلوب فراهم بشه ممكنه به بعضي ملاكهاي قبليم الان بخندم اما همونا زمينه ساز ملاكهاي پخته فعلي من بوده اند نتيجه اينكه هر سني متناسب با ويژگيهاي طبيعي خودش بايد اموزشها و كار هاي تربيتي حتما درش اتفاق بيفته تا نهايتا فرد برسه به اونجايي كه با بزرگ شدن قضاوتهاي پخته و درستي هم بتونه داشته باشه
اما در مورد سوال 2
من در اين مورد با ننه آيناز موافقم به قول ايشون دليلش را درست نميدونم البته يادم افتاد به حرفها و نظريات فرويد من كه هيچ وقت نفهميدم فرويد چي ميخواسته بگه و اونايي را هم كه گفته از كجا فهميده گرچه خيلي هم بي جا نگفته اما من نميفهمم
البته استثنائاتي هم وجود داره نه اينكه بگيم كلا جنس هاي مخالف از همديگه بيشتر تاثير ميگيرن چه بسا برعكسشم بوده اما خب جذابيتها و اختلاف سليقه ها و تنوع طلبي ادما و گرايشات غريزي وعاطفي و نيازهاي خاص هم ميتونه دخيل باشه گاهي وقتها بعضي از دلايل اجتماعي باعثش ميشه مثلا من خودم ملاكهاي مهمم را در جنس مخالف بيشتر پيدا كردم و به ندرت در خانمها اونا را ديدم حتي گاهي اعتراف ميكنم خيلي از خانمها خوب بودنشون ساختگي و تظاهريه و اين جاي تاسف داره اين موضوع را در اقايون نديدم يا كمتر ديدم برا همين گرايش و ملاكهاي من بيشتر معطوف به جنس مخالف بوده اين يه معظله كه روز به روز توي خانما رشد تصاعدي پيدا كرده البته خانماي لايق هم داريم نه اينكه نباشن منتهي به تور ما كه هنوز نخوردند
تا حالا اگه بخوام بگم از كيا خيلي الگو برداري كردم تو خانواده از پدرم اما در بيرون به خصوص سنين مدرسه در هر مقطعي حتما يك معلم خوب باعث دلگرميم بوده به طوري كه هنوزم دعاگوشون هستم توي اجتماع بعداز سنين مدرسه به غير از دانشگاه وتربيت معلم نميدونم توي همكارام چرا اوني كه به دلم بچسبه تا حالا گير نياوردم شايد چون ملاكهام يه قدري ملاكهاي سختي بوده الانم كه شكر خدا از اساتيد بزرگواري چون شما چيزها ياد گرفته ام و اين هم لطف خدا بوده چون بعد از چند سال تلافييش خوب در اومده انشااله بتونين هميشه تاثيرات مثبت روي ديگران بذارين و تغيير شرايط شما را تغيير نده البته هر كسي هميشه جا برا رشد و پيشرفت داره منظور من از تغيير نكردن تغيير منفي بود
سلام
روي اين دو جمله ننه آيناز حساس شدم
1- “به نظر من تو سنین قبل از دانشگاه مثلا دوران پیش از دبستان ودبستان بچه ها هدف مشخصی ندارند بخواهند تاثیر بپذیرند”
2-” به نظر من تا هیجده سالگی حداقل توی ایران افراد هویت مستقل وثابتی پیدا نکردند که بخواهند اثر قابل توجهی از کسی بپذیرند بیشتر اگرهم اثری می پذیرند شکل ظاهری و تقلید از لباس و آرایش و… افراد خاص داره ولی از دوره دانشگاه به بعد که فرد تقریبا به بلوغ فکری میرسه به نوعی آگاهانه انتخاب میکنه از چه کس یا کسانی اثر بپذیره.”
اتفاقا شما روي مهمترين مراحل زندگي كه تا آخر عمر تاثيرشون بر زندگي آدما نمايانه دست گذاشتين اشارتون خوب بود اما به نظر من قضاوتتون جاي اشكال و بحث داره
شما از اونايي كه كار تربيتي كردن و ميكنن (هم سوادشو دارند و هم تجربشو ) بپرسين ببينين آيا قضيه به اين راحتي كه شما گفتين قابل توجيه هست يا ماجرا عميق تر و فراتر از اينهاست
موافق نيستم كه چون نوجووني وارد دانشگاه شد افق فكريش رشد كرده و پخته شده درسته علم و تحصيلات تاثيرشون غير قابل انكاره بركسي هم پوشيده نيشت و واقعا خيلي فرقه بين اونايي كه تحصيلات عالي داشتند و اونايي كه نداشتند اما اين حرف كليت نداره با اين توصيف شما ما در بين اونايي كه به نوعي بعد ديپلم موفق به ادامه تحصيل نشدن نبايد افراد رشد يافته پيدا كنيم كه قطعا پيدا كرديم و ميكنيم
البته اين يه دليل ساده بود تا من حرف شما را رد كنم اما دليل مهمترش واقعيتي هست كه وجود داره همون جووني كه مياد دانشگاه و با اومدن به دانشگاه رشد و پختگيش اتفاق افتاد شما يقين بدون اين فقط هنر دانشگاه نبوده علل زيادي از قبل اين زمينه را فراهم كردن تا الان اين اتفاق مبارك بيفته در واقع دانشگاه شايد علت تمام كننده بوده نه علت كفايت كننده از طرفي برا بعضيا اين اتفاق برعكسه خيلي از برو بچه هاي دبيرستاني را ديديم تا دبيرستانند يه كم متعادلترند اما به محض ورود به دانشگاه كلا از اين رو به اون رو ميشن با وجوديكه علمشون زيادتر ميشه فهمشون متاسفانه تحليل ميره و به نظر من اين برميگرده به همون زمينه هايي كه در دوره كودكي و دبستان و بعدشم دبيرستان بايد فراهم ميشده اما نشده
در مورد سنين كودكي و حتي قبل از دبستان كه ديگه دلايل بسيار محكمه پسند وجود دارن كه فريادميزنن و اهميت اين دوره را در الگو پذيري گوشزد ميكنن
به هر حال سن دانشگاه برا شروع اون اتفاقي كه شما ميگين خيلي خيلي ديره حتي واقعيترش ا ينه كه شرايط چه بسا از زماني كه جنين تو شكم مادرشه تاثير خودشون را شروع ميكنن و اينا چيزاييه كه هم علم بهش پرداخته هم در عمل ثابت شده و مهمتر از همه تاكيدات ديني ما به اونا پرداخته به صورت مفصل
اين تجربه اي كه شما گفته بودين به عنوان يه تجربه شخصي ارزشمنده اما نظر من اينه كه كليت نداره و اصلا قابل تعميم نيست
جهت شفاف سازي هر چه بيشتر من سي و سه سالمه:))) خودم وانقلاب دقيقا همسنيم واگر پايه هاي هر كدوممون بلرزه انگار پايه هاي اون يكيمون لرزيده:)))
براي آشنا
بايد ديد معني تاثير پذيري چيه؟ درسته بچه هاي دبستان وپيش از دبستان خيلي از اطرافيانشون تاثير مي پذيرند ولي اين اثر پذيري كاملا ناخواسته وشكل تقليدي داره يعني انتخاب آگاهانه و مسوولانه در اون دخيل نيست…. براي همينه كه بچه اي كه در هفت سالگي مادرش الگوي كاملشه در سن بيست سالگي رفتارهاي مادرشو منزجر كننده ميدونه و …..
اما دانشگاه رفتن يا نرفتن خيلي بحث مهمي نيست منظور سن بلوغ عقلي بود. چون اين دوره معمولا همه دانشگاه ميروند مثالم را از دانشگاه زدم وگرنه قطعا آدمهاي غير دانشجو هم از كس يا كساني در زندگيشون اثر مي پذيرند. ايني كه ميگين در دوره دانشگاه بعضي بچه ها رفتارهاشون سير نزولي پيدا ميكنه مربوط ميشه به همون اثر پذيري ناآگاهانه اونها در دوره هاي قبل كه فقط شكل تقليد داشته وحالا كه وارد دانشگاه ميشن به يك باره ارزششهاشون فرو ميريزه ودستخوش بحران جدي ميشن وممكنه خيلي بيراهه بروند.
سلام
منم براي ننه آيناز
بازم قانع نشدم چون دوباره حس كردم همين قضيه انزجار در بيست سالگي را تعميم ميديد درسته اينطوري زياد ديديم اما باز دليل نميشه كه قاطعانه بگيم تاثير پذيريهاي دوران كودكي چندان اهميتي ندارند مثلا خيلي ازدختر بچه ها ممكنه واقعا نفهمند چرا بايد روزه بگيرند يا حجابشون را رعايت كنند اينا ظاهرا اينقدر بچه اندكه مثلا صبح تا افطار يه روز ماه رمضان ممكنه به بازيهاي بسيار كودكانه و كارهاي بچه گانه مشغول باشند اما موقع افطار يا موقع نماز مثل يه آدم بزرگ ازشون توقع ميره خيليها تصورشون اينه كه آخه اين بچه چي ميفهمه كه بخواداينكارها را بكنه اما اگر شروع اين داستان در اين سن تاثيري نداشت خداوند هم تكليف نميكردپس لابد سرهاي ناگفته اي هست كه ما نميدونيم بنابراين سخت ميشه قاطعانه قضاوت كرد و نظري داد البته از يه دريچه اي حرفهاي شما درسته اما در كل برا من قانع كننده نيست
در مورد سن بلوغ فكري و عقلي باز هم به اين اعتقاد ندارم كه سن بلوغ عقلي اون موقعس كه شما اشاره ميكنين سن بلوغ عقلي برا همه يه سن نيست چون بالغين عقلي زيادي در سنين قبل از دانشگاه ديديم كه در سنين بالا و در تحصيل كرده هاي حتي تحصيلات تكميلي نديده ايم و حتي نوجووني كه بلوغ عقليش از پدر يا مادرش بيشتره پس بالا رفتن سن صرفا نميتونه ملاكي برا بلوغ عقلي باشه افزايش سن كمك ميكنه اما شرط و شروط زياد داره
(در ضمن در مورد نتيجه گيري سن و سالتون فكر كنم اعتماد به نفستون اين دفعه ديگه سرريز شده !!!!!!!!!!!)
سلام
من اگه نمیدونستم سن اکثر اهالی این وبسایت رو و یا احیانا یه وب دیگه بود مثل وبلاگ”منتظران…”! سنمو نمیگفتم. اصلاً حالا به این تنیجه میرسید که حالا بچه یه چیزی گفت اینکه نه مطالعه اینزمینه ای داره نه تجربه و…
منم با قضیه انزجار در بیست سالگی و حتی عمومیت دادنش مخالفم. ضمناً به نظرم نمیاد که همیشه آدما سیرشون به سمت پختگی باشه و صعود بعضیا وقتی وارد دانشگاه میشن حسابی جوگیر میشن و درسته قبلاً ارزشی بودن چون تو خانواده ارزشی ای بودن اما یه دفعه… اینا همون تقلید قبلیشون بهتره.
ادامه بدید منم تماشاچی میشم دیگه:
“هر صبح تولدی دوباره است تولدی از خود با خود و به دست خود”
امام علی«ع»
یاعلی