امروز برام روز عجیبی بود.

محبت ادما به یاد ادم میاره که هنوز میان گرگای ادما نما ادما هستن

شعر صادقانه و بی تکلف یه دانشجو (شایدم سه تایی با هم) با هدیه اش که از سر صدق هستش و بی تکلف

نامه یه دانشجو در کنار خانه خدا با بی تکلفی و نگاه قشنگش به هستی و امیدی که از نامه میبارد

با هدیه ای از راه دور و حسن سلیقه و زیبایی با فروتنی توام با احترام

تقارن برخی اتفاقات از جنس تصادف نیست این روزا بد جور گرفتارم به قولی خودما فراموش کردم

اما برخی اتفاقات نشون میده که محبت همراه با صداقت بهایی ندارن و هیچ وقت فراموش شدنی نخواهند بود

احساس کوچکی میکنه ادما در برابر حس احترام و قدرشناسی ادمایی که واقعا بزرگند و فروتنیشون که نشون میده درساشونا خوب یاد گرفتند.

 

11 thoughts on “محبت!

  1. اولاً سلام ثانیاً دانشجو بر سه قسم است: اول: بیخیال احساسات و حرفهای اساتید و… اینا آهنن چوبن نمیدونم اما به وقتش کارشونو بلدند. دوم: پاچه خواران استادا چه مرید یکی چه مرید جمعی از استادا و سوم: دانشجوهایی که صادقانه احساساتشونو بروز میدن البته گاهی این احساسات مناسب رأی استادا هست گاهی نیست و اینجا دو جور برخورد میشه یکی سازنده و یکی مخرب
    برخورد سازنده یه استاد همین قدرشناسیهاست یا این که گوشزد کردن اشتباهات که اتفاقاً احساسات صادقانه دانشجوها توقع بروز اولی رو ندارند اما وقتی این قدرشناسی رو ببینن کلی انرژی میگیرن. اتفاقاً گاهی بدجوری بعنوان دانشجو خواستم که دومی یعنی گوشزد کردن اشتباهات باهام باشه البته این خواسته عقلی و منطقیه و اینکه چقدر با احساس و قلباً بخوام که فقط عیبام گوشزد بشه و چقدر ظرفیت دارم رو ترجیح میدم سکوت کنم! جدال عقل و احساس هم که تا قیامت پابرجاست خوشا آنان که این دو را همسان و هم مسیر کرده اند. تو برخورد سازنده یه دسته هست که من میگم بهش: تعامل نقادانه و اینو خیلی دوس دارم استادی که بشه باهاش بحث علمی کرد و اطلاعاتش بالا باشه و اگه اشتباه کرد یا اشتباه دید رفتار صحیح داشته باشه که از زندگی زده نکنه دانشجو رو.
    برخورد مخرب: خب دانشجو احساس صادقانه بروز داده اگه با کنایه و به طور غیر شفاف و دارای لایه و توهین آمیز و شخصیت خورد کن و غیر منطقی و یکطرفه باهاش رفتار بشه و اونقدرام ظرفیت تحمل این برخوردای مخرب رو نداشته باشه حالا به هر دلیلی(شاید بدلیل کثرت دیدن کثرت این رفتارا، اینجاست که حاضره بیخیال همه چیز بشه و حتی یه فکرای خطرناکیم بکنه.
    ————————-
    من تو دوره ارشد یاد گرفتم چیزایی فراتر از رفتار و برخورد ظاهری استادا رو ببینم و احساسشون نسبت به فلان دانشجو رو درک کنم و بفهمم کجای کارن و چقدر استادند؟ شاید باید سرمو مینداختم پایین کار خودمو میکردم اما این برخورد رو داشتم و حاصلش…! ترجیح میدم دیگه سیب زمینی نباشم!
    استاد واژه مقدسیه و استادی از اون مقدستر ایکاش برای رشد دانشجوها، بعضی استادا استاد بودند.
    سهروردی بنده خدا حق داشت کلی خودشو آواره کنه که یه استاد پیدا کنه. البته به جای خوبی رسید؛ خودش شد یه استاد.
    سهروردی اگه الان بود به جای من میشد مؤسس فلسفه حذف گرایی نه پایه گذار حکمتی که بر مبنای عشق و محبت و نور باشه.
    آخ که الان کسی بیاد جلو میزنمش!

  2. نميدونم چرا به جون كندن اين متن بالا را خوندم آخرشم نفهميدم چي بود و چي شد !!

    نفسم بند اومد…………

    *********
    روز نگذشته اما از روي اتفاق كه گذشته زمان فعل درسته…….. در ضمن اصل قضيه نكته داره و دلچسبه شما به چي گير داديا !!

  3. سلام خانوم دوست با اسم مستعار نقطه چین
    خب اگه متوجه نشدید برا اینه که مخاطب خاص داشت یعنی شاید یگی چون در جریان بخشی از حرفام بود، بدونه چی میگم. البته خودمم درست متوجه نشدم چی گفتم آدم تو اسبانیط یه چیزایی میگه دیگه. به چیزی گیر ندادم مطمئن باشید. یه فضای مناسب دیدم برا نوشتن. براتون ارزوی موفقیت دارم. من از جاهای دیگه ناراحت بودم نه استاد گرامیی که اگه دست به خیلی کارا نمیزنم بخاطر محبت استادانه شونه.
    یاعلی

  4. “امروز برام روز عجیبی بود.” بود وقتی تنها بیاد ماضی ساده ست و به نهادی برمیگرده که همه ش تو گذشته بوده. اصل جمله “روز عجیبی بود” است و بود به روز برمیگرده حالا به فرضم که به امروز برگرده چیزی عوض نمیشه. دیگه برا من که نمیتونید کلاس دستور زبان بذارید خانوم نقطه چین!!! 😀
    بعدم چیز مهمی نبود همینطوری گفتم که گفته باشم ادبیات خوندم آدم که سر خودش معطل باشه همینطوریه دیگه شما ببخشید

  5. سلام به استاد گرامی و عزیز و البته بسیار دقیق
    قابل توجه مخاطب 135
    استاد انسان بسیار دقیق و منظمی هستن و در این مورد هیچ گونه شک وتردیدی وجود نداره و به دلیل ضیق وقت ایشون مبنی بر پاسخگویی به این گونه سوالات حاشیه ای ،بنده وظیفه خودم دونستم پاسخگو باشم(البته اگه جسارتی نباشه) تا وقت ارزشمند استاد صرف امور مهمتری بشه..
    واما پاسخ شما مبنی برایراد وارده
    اولا که در نوشته های استاد ساعتی درج نشده که نشان از زمان روز باشه
    دوما استاد با توجه به وقایع از فعل ماضی استفاده کردن نه باتوجه به بعد زمان وطول روز
    ثالثا دقت نظر شما تا این حد برنوشته های استاد درمواردی دیگر ومهم تر واصلی ترمیتونه قابل تحسین باشه چرا که به رشد و تعالیتون کمک میکنه
    … در غیر این صورت به نظرمن پرداختن به مسائل حاشیه ای، انسان رو ازمسائل اصلی غافل میکنه
    انشالله که با وجو اساتیدی چون استاد محترم و اموزه های بسیار ارزشمندشون بتونیم گامهای موثرتری درجهت رشد وتعالی جامعه برداریم…
    انشالله موفق باشید…

  6. باشه تشکر روشن شدم احسنت! یه کارت امتیاز تقدیم به شما!
    منتها چون استاد وقتشون ارزشمنده دیگه زحمتش افتاد گردن من. البته زحمتی نیستا 😀

  7. ماشالا اینجا حمله چریکی میکننا.
    مسئولین رسیدگی کنن چرا کسی رسیدگی نمیکنه آخه؟!
    استاد عقب دانشکده ع.ت آموزش فنون حمله به دوستان برا دانشجوهاتون میذارید! میگما من الان انرژی زیاد دارم برا حمله به ملت میشه بیام تو کلاستون شرکت کنم؟
    (خطاب به مخاطبان که خیلی دلسوزانه استادشان را دوست دارند: وقتی میاید وب استادتون ببینید نظرا چه لحنی داره ندیده نشناخته بعدشم من برا استاد نوشتم چه جواب بدند چه ندند جواب کس دیگه ای رو نخواستم چون اینجام وب شخصیه ایشونه فکرم نمیکنم اهل وکیل گرفتن باشن خودشون کارم داشته باشن رأیشون باشه جواب میدن نباشه هم نمیدن پس بیخیال

  8. کودکی در عهد مهد استاد عشق
    داده پیران کهن را یاد عشق
    طفل خرد اما بمعنی بس سترگ
    کز بلندی خرد بنماید بزرگ
    خودکبیر است ارچه بنماید صغیر
    در میان شعبة سیاره تیر

  9. خوبه کسی به کسی کاری نداشته باشه و تو چیزی که درش تخصص نداره نظر نده. شاید چیزایی که خیلیا بهش میگن حاشیه برا خیلیا متن باشه و تعالیشون تو اون چیزام تعریف بشه. از آدمای مؤدب اهل خدا و قرآن بعیده!!!
    خوبه بعضیام بساط طنز نویسی و تیکه اندازیشونو جمع کنن حرفتو زدی برو دیگه روزگار روزگار غریبیه. بیخیال که جاییم که انتظار نداری…
    دیگه نبینم اینجا بیای 135 چه خودت چه بقیه اسمات. خوش اومدی

  10. سلام استاد روزتون بخیر
    ما که امروز روز اخر کاریمون بود البته کلاس وتا 12 خرداد برای برگزاری امتحانات باید مدرسه بریم.
    امسال یه سال خیلیییییییییییی بد با دانش آموزای نه چندان دلچسب وتنبل که به هیچ صراطی مستقیم نمیشدن رو داشتم .
    والبته ادعاهای آنچنانی که سر به فلک میزد.
    سال گذشته که از اولیا خواستم کاری با درس بچه ها نداشته باشن آخر سال خودشون نتیجه رو ببینن.(خداییش نهایت همکاری رو کردن نه درس میدادن تو خونه نه درس میپرسیدن همش خودم و بچه ها ورابطه دوستی معلم وشاگردی بود که براشون حرمت داشت و درس میخوندن )
    در شرایطی بسیار شیرین ، لحظاتی به یاد ماندنی که تمومش رو فیلم گرفتم دانش آموزانی پرورش دادم که هر کدوم یه قدر قدرت ریاضی شده بودند .وتو آزمونها هم خوش درخشیدن درست عکس امسال
    استاد اونقدر امسال دلم شکسته که قابل وصف نیست.از طرف اولیا تیکه انداختن و سنگ گذاشتن لای چرخ کالسکه ای که قرار بود مرکب موفقیت بچه هاشون بشه اما شد تندر عذاب من..
    نذاشتن کار کنم و به هر صورتی که تونستن آزارم دادن و دخالت کردن….
    میدونید امروز دیگه زدم به سیم اخر
    یکی از اولیا اومد گفت سوالات رو خودتون میدید الکی میگید از اداره میاد که بچه ها استرس داشته باشن و درس بخونن.
    چرا بچه ها رو اذیت میکنید مگه ما اینهمه درس خوندیم چی شدیم و….
    بغض گلومو گرفته بود و نمیخاستم گریه کنم.
    بعد که اومدم کلاس به بچه ها گفتم:
    (گرچه دلم نمیومد بخاطر همون 7-8 نفری که زحمت میکشیدن و قدردان بودن…)
    اما گفتم: یعنی میاد 12 خرداد که شما برید و من دیگه ریخت هیچ کدومتونو نبینم!!!
    بعدش تا امسال تموم بشه کل ذهنم رو خالی میکنم و میگم خوابی بود و تموم شد ؟؟!!!
    نمیدونم چرا اینجا درد دل کردم!!
    اما میدونم مثل همیشه صبورانه گوش میدین.
    گرچه بااین توصیفی هر سال باید بگیم دریغ از دانش آوزای پارسال
    امابه آینده امیدوارم ونمیخوام قبول کنم سال بعد بدتر خواهند بود ..
    به امید بهتر شدن روشهای آموزشی کشور….

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *