ای آنکه در نگاهت حجمی زنور داری
کی از مسیر کوچه قصد عبور داری؟
چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابی
ای آنکه در حجابت دریای نور داری
من غرق در گناهم، کی می کنی نگاهم؟
بر عکس چشمهایم چشمی صبور داری
از پرده ها برون شد، سوز نهایی ما
کوک است ساز دلها، کی میل شور داری؟
در خواب دیده بودم، یک شب فروغ رویت
کی در سرای چشمم، قصد ظهور داری؟
گاهی گمان نمی کنی ولی خوب می شود
گاهی نمی شود که نمی شود که نمی شود
گاهی بساط عیش خودش جور می شود
گاهی دگر، تهیه بدستور می شود
گه جور می شود خود آن بی مقدمه
گه با دو صد مقدمه ناجور می شود
گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است
گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود
گاهی گدای گدایی و بخت با تو یار نیست
گاهی تمام شهر گدای تو می شود…
گاهی برای خنده دلم تنگ می شود
گاهی دلم تراشه ای از سنگ می شود
گاهی تمام آبی این آسمان ما
یکباره تیره گشته و بی رنگ می شود
گاهی نفس به تیزی شمشیر می شود
از هرچه زندگیست دلت سیر می شود
گویی به خواب بود جوانی مان گذشت
گاهی چه زود فرصتمان دیر می شود
کاری ندارم کجایی چه می کنی
بی عشق سرمکن که دلت پیر می شود
قیصر امین پور
از خدا میخوام تو زندگیت فقط یک بار تو دو راهی بمونی….
اونم تو بین الحرمین….
که ندونی پیش حسین زانو بزنی یا عباس…
التماس دعا
بعضی وقتا ادم حسودیش میشه به ستاره هایی که پاک پاکن، زلاله زلال! عین برف عین اب. من ارزو میکنم هیچ وقت تو دو راهی نمونی هر چند مطمئنم نمیمونی! چون همیشه تو آغوش خدایی! ادمی هم که تو بغل خداست با خدا همه جا میره! درسته درست!