راه‌برد معمول در شرح و تفصيل چنين نظريه‌اي، آن است که به دنبال پاره‌اي اصول انتزاعي يا مجموعه‌اي از اصول باشيم که ادعا مي‌شود زمينه‌ي قضاوت‌هاي شهودي مردم باشند و يا حداقل بيش‌تر آن‌ها را القا کنند. اميدواريم که با کنار گذاشتن موضوعات عيني و صرفاً با بر جاي نهادن چارچوب کلي، به وحدت نظر دست يابيم. لذا گفته مي‌شود عدالت اساساً از ما مي‌خواهد که با مردم به عنوان افرادي هم تراز برخورد کنيم و يا بايد عدالت را به عنوان موافقت گسترده‌ي‌‌مردم  نسبت به آگاهي از سهم خود از آن‌چه قرار است درباره‌اش تصميم گرفته شود، به حساب بياوريم. اين راه‌برد ممکن است اتفاق نظر را خريداري کند، اما اين کار را به بهاي گزافي انجام خواهد داد. در فرآيند جداسازي اکثر مفاهيم  شهودي در مورد آن‌چه عدالت در موارد خاص از ما مي‌طلبد را محدود مي‌کنيم، ولي نتيجه اين است که اصل يا اصول به دست آمده نمي‌توانند هدايت عملي مورد نياز ما را فراهم آورند. چگونه مفاهيم کلي نظير آن‌چه ذکر شد به ما کمک مي‌کند در مورد چگونگي سهيم شدن در هزينه‌ي حصار، اين‌که کدام دانش‌آموز بايد جايزه را دريافت کند يا چگونه بايد با درخواست مرخصي اسميت برخورد کنيم، تصميم بگيريم. البته حاميان اين نظريه‌ها ممکن است اعلام کنند که آن‌ها داراي مضامين عملي هستند، ولي اغلب اوقات قضاوت‌هاي عيني مورد تاييد نظريه‌پردازان، در درون نظريه جاي داده مي‌شوند، بدون آن‌که ثابت کند که اين قضاوت‌ها با مقدمات انتزاعي ايجاب و يا حتي قوياً پيشنهاد شده‌اند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *