معمولاً به ما گفته شده كه به خاطر عدم قطعيت وعدم توافق در مورد آن‌چه عدالت از ما مي‌طلبد، به نظريه‌هايي نيازداريم. اگر چه ممکن است حدوداً بدانيم در چه شرايطي به مسايلي نظير آن‌چه در فوق ذکر شد، فکر کنيم، اغلب در نهايت مطمئن نيستيم که کدام اصول را وقتي با چيزي رو به رو مي‌شويم که در اصل همان مساله در موقعيتي متفاوت است بايد به کارببريم ؟ ممکن است پاسخ‌هاي گوناگوني را ارايه دهيم زيرا بينش‌هاي ما به گونه‌اي متفاوت درگير اين مسايل هستند. به همان دليل، ممکن است ما بر سر آن‌چه عدالت در مواردي از ما مي‌طلبد، با هم توافق نكنيم و اين امر ذاتاً رضايت بخش نيست، زيرا اين بدان معناست که حداقل يکي از ما ناراضي خواهد ماند. عدالت فضيلتي اجتماعي است، عدالت به ما ياد مي‌دهد که چگونه روابط‌مان را سامان دهيم، چه کاري را بايد به درستي براي هم‌ديگر انجام دهيم و لذا بايد اميدوار باشيم که همه‌ي ما بتوانيم در مورد آن‌چه عدالت از ما تقاضا دارد توافق كنيم و اين‌که هر كس بتواند احساس کند که مطالبات منطقي او تامين شده است. يک نظريه‌ي موفق، مردم را ترغيب مي‌کند تا مفاهيم شهودي عدالت خود را با اصول آن تنظيم کنند و زمينه‌ي تحقق يافتن اين خواسته را فراهم مي‌کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *