این روزها ماه در اسمان می رقصد، با تمام شرم و حیای خود! چه زیباست همراهی رقص ماه با عید حکومت اسلامی. من اما این روزها نگاهم را به دستانم دوختم تا کارشان را درست انجام دهند. اسمان فکر میکند من از دیدن رقص ماه محرومم. شاید در دل با خود اندیشیده تا پایین تر بیاید تا در مسیر دستانم باشد تا من هنگام کار و نگاه بر دستانم رقص ماه را هم ببینم! اما من نگاهم به پایین هم باشد اسمان را حس میکنم و رقص ماه را نه با چشم سر بل با چشم دل میبینم. تحسینش میکنم، هر چند فکر میکنم ماه مظلوم است!!
پ ن:
روز عید، روز عجیبی بود از نیمروز به بعد کنترل برخی چیزها از دست من خارج شده بود. یادش به خیر سال 1386 چنین تجربه ای داشتم، اما یه تفاوت اساسی در کار بود حالا هم با دستام بازی میکنم هم با پاهام یعنی چهار برابر انرژی و توان، سه شنبه اما بااینکه نبودم (این خود حکایتی دگر است)خشم پرخروش این روزا داشت کار خودش میکرد. یه پیام طلبکارانه از یکی داشتیم اون دیگه خیلی باحال بود خدا قبول کنه مطالبه گری ادما و ادعاهایی که نمیدونم از کجا پیدا شده!
شاد باش
نه یک روز که همیشه…
بگذار آوازه ی شاد بودنت چنان بپیچد
که پشیمان شوند
آنان که بر سر غمگین کردنت
شرط بسته اند ….
سلام استاد
بهتون خسته نباشید و خدا قوت میگم چون شاهد کارای زیاد این مدتتون بودم. امیدوارم من رو ببخشید که اوج کارام افتاده تو زمانی که شما خیلی سرتون شلوغه.