مدیر

مدیر که نبودم مدیرا را مسخره می کردم حالا مدیر شدم نمیدونم چقدر از عملکرد من به تنهایی قابل مسخره کردنه نمیدونم اصلا عملکرد من پیداست یا نه و نمیدونم چقدر عملکرد دیگران به پا من نوشته میشه از دوستانی که مرتبطن خواهش میکنم صادقانه نظر بدن

انتقاد 1

يكي از دانشجويان در نظرخواهي اين ترم راجع به تدريس نوشته بود كه شما خيلي فكر مي‌كنينبه دانشجو بها مي دين و كلاستون ازادي هست اما ادم بسيار مستبدي هستين و حرف حرف خودتون؟ اولا شايد شما درست بگين ثانيا من يادم نمياد جايي ادعا كرده باشم من چه جوري ادمي هستم ثالثا تا معني […]

انتقاد

دوستي نوشته: سلام. شما آدمی مهمتر از کامران نجف زاده نیافتید تا در بخش پیوندهای سایت خود بگنجانید؟ غیر ازاین مطالب فلسفی در نوشته های شما به چشم نمی خورد. مگر تحصیلادتان فلسفی نبوده است؟

دانشگاه

نميدونم دانشگاه براي چه هدفي ايجاد شده ولي يه چيزي كاملا مشخص و اين اينكه هر چه بوده اين كه الان من مي‌بينم نيست دانشگاه يه مغازه است كه در اون بي لياقتي و بي دانشي خود را با عقده‌گشاييي‌هاي كودكانه به دانشجو عرصه مي‌كنند و اونم عقده‌اي بار مي‌ارن دانشگاه يه مغازه است كه […]