امروز یه دوست زنگ زد جایی باشیم دو سال صبوری برای فتح یه جایی ارزششا داشت بریم اما پیچوندم احتمالا دوستان دلخور شدند اما من به دوسال دیگه می اندیشم دو سال پیش از اون نقطه ضربه خوردیم و حالا اونجا با تلاشهای همه جانبه از دستشون خارج شده اونجا نرفتم تا دو سال دیگه […]
امروز!
امروز روز خوبیه چون با یه دوست قراره برم دیدن یه دوست! من فقط میرم. قدیمترا بود روز خوبی نبود اما الان روز خوبیه. یادش به خیر ویلاهای ده بالای دانشگاه یزد و خاطرات یه دوست در یک شب تابستان و توسل به حضرت عباس و چقدر خندیدیم و خاطرات سفر گذشته که حالا باید […]
تولد دوباره!
شنبه یه جلسه داشتیم راجع به همه چیز حرف زدیم جز اونجایی که هدف بود اینکه ادم بتونه ذهنا را طوری مهندسی کنه که بی هیچ هزینه حتی حرف زدن راجع به یه جایی یا یه چیزی اونجا را هدف قرار بده عالیه. به نظرم با بازسازی اون فضا خیلی اتفاقات خوبی خواهد افتاد. از […]
عاشقانه های من!
یه وقتی ادما به یکی می خندن و یه وقتی یکی به اونایی که خندیدند. الان نوبت خنده ماست و تو برام نوشتی فکر نکنم به خاطر تو قول میدم سعیما بکنم که فکر نکنم شاید الان دیگه کمترم لازمه باشه فکر کنم. یه جاهایی دیگه رسیدیم اخر خط. امروز یه سیستم تمام تلاش خودشا […]
بازی!
برای بار چندم در چند روز اخیر خواسته شد بر عکس تمام نگاه های قبلی از کسی حمایت بشه. راضی کردن ادما به تغییر رویه به این سادگی نیست. دل خود ادمم راضی نمیشه اما دستور دستوره. شاید هیچ وقت فکرشا هم نمی کردم باید یه روزی از چنین کسی حمایت کنیم. یه دستور دیگه […]