e5uwnpz329
فهمیدن!
خیلی طول کشید تا بفهمم که تو این دنیا با این ادمای مدعی هیچ چیز از هیچ کس بعید نیست و حالا باید خیلی خوشحالم باشم اما نگرانم چون این مساله روی رفتارای من اثر خودشا داره! پ ن: ۱- به بعضی ادما حسودیم میشه. ۲- همه بازی می کنند و جالبه هر کس بازی […]
یک بزرگتر از ده!
شنبه هفته پیش یه ارایش گرفتم که بتونم با یه حرکت چهارتا بازیا تو چهار نقطه متفاوت به هم بریزم. هر چه جلوتر اومدیم ما بی خیال بودیم و بازی ها بدون حرکتی از جانب ما به هم می ریخت. میشه گفت کارا تو بی خیالی کامل ما انجام می شد و تقریبا نقش ما […]
پاییز بهاری!
یه نفر قراره بره! برای اینکه بره چقدر زحمت کشیده شده. به فرزندان واقعی ایران حسودیم میشه مجاهدان گمنامی که همیشه باید گمنام بمونند. همیشه مقام بالاتر ما این حالت رفتن ترجیح می داد و من روش خودما! حالا اون رفتنیه به روشی که بالاتری نظرش یود. ما اما امروز در راه برگشت از یه […]
راز جاودان!
شاعر تمام دفتر خود را مرور کرد بعدش نشست و قافیه را جفت و جور کرد اذنی گرفته است دوباره برای شعر خوشحال از این عنایت و حس غرور کرد اول نوشت “مادرم اما…” و بعد از آن از روضه های سخت مدینه عبور کرد: “قدش هلال و دست بر کمر گرفته بود…” قلبش شکست […]