قول داده بودم فکر نکنم و طبیعتا سخن نگویم و ننویسم اما ادم است دیگر گاهی فکر سراغ ادم می آید! یکی دو سال پیش بود که جایی با یه تیم بودیم و اتفاقی افتاد وقتی دچار چالش شدیم (زمین خوردیم زمین خوردنی) یه دوست ابزار کارشا جایی گذاشته بود که نباید اون روز بر […]
عاشقانه های من!
یه وقتی ادما به یکی می خندن و یه وقتی یکی به اونایی که خندیدند. الان نوبت خنده ماست و تو برام نوشتی فکر نکنم به خاطر تو قول میدم سعیما بکنم که فکر نکنم شاید الان دیگه کمترم لازمه باشه فکر کنم. یه جاهایی دیگه رسیدیم اخر خط. امروز یه سیستم تمام تلاش خودشا […]
بازی!
برای بار چندم در چند روز اخیر خواسته شد بر عکس تمام نگاه های قبلی از کسی حمایت بشه. راضی کردن ادما به تغییر رویه به این سادگی نیست. دل خود ادمم راضی نمیشه اما دستور دستوره. شاید هیچ وقت فکرشا هم نمی کردم باید یه روزی از چنین کسی حمایت کنیم. یه دستور دیگه […]
در شب گیسوان تو!
دهم تیرماه برای ما یه روز کاملا متفاوته. بودن ادما کنار ادم به ادم و زندگی ادم معنا میده و من برای بودن بعضیا که زندگیما سرشار از معنا کردند خوشحالم. البته سایت ما از خیلی پیش به اسارت رفت و دیگه الان تونستیم آزادش کنیم. دیروز اما یه دوست پیام داده بود کار برای […]
امواج دریا!
امروز صبح به هنگام ورق زدن خاطرات و تحلیل اتفاقات مجبور شدم به یکی از شبکه های اجتماعی سر بزنم. پیامی بود از یکی از دوستان مربوط به مدتی پیش توجهما جلب کرد! این یعنی اینکه یکی قبل از واقعه میدونسته که من دارم چکار میکنم! تو اینجور موقعا هیچ کاری نمیشه کرد جز اینکه […]