دارد زمان آمدنت دیر می شود
دارد جوان سینه زنت پیر می شود

وقتی به نامه عملم خیره می شوی
اشک از دو دیده ی تو سرازیر می شود

کی این دل رمیده ی من هم زُهیروار
در دام چشم های تو تسخیر می شود؟

این کشتی شکسته ی طوفان معصیت
با ذوق دست توست که تعمیر می شود

حس می کنم که پای دلم لحظه ی گناه
با حلقه های زلف تو درگیر می شود

در قطره های اشک قنوت شب شما
عکس ضریح گمشده تکثیر می شود

تقصیر گریه های غریبانه ی شماست
دنیا غروب جمعه چه دلگیر می شود

پ ن:

۱- سکوت ادما نه قابل درکه نه قابل تفسیر!

۲- تلاش میکنیم دایره عمل خود را گسترش بدیم

۳- نگاه ها به طرف شرق چرخید. اول جنوب به طرف غرب و حالا شرق باید تو شمالم چیزی باشه.

۴- به نظر میرسه ساختارهایی که لازمه ایجاد شده! پس سکوتها طولانی تر خواهد شد.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *