تو جان و جهانی کریما مرا

چه جان و جهان از کجا تا کجا

که جان خود چه باشد بر عاشقان

جهان خود چه باشد بر اولیا

نه بر پشت گاویست جمله زمین

که در مرغزار تو دارد چرا

در آن کاروانی که کل زمین

یکی گاوبارست و تو ره نما

در انبار فضل تو بس دانه‌هاست

که آن نشکند زیر هفت آسیا

تو در چشم نقاش و پنهان ز چشم

زهی چشم بند و زهی سیمیا

تو را عالمی غیر هجده هزار

زهی کیمیا و زهی کبریا

یکی بیت دیگر بر این قافیه

بگویم بلی وام دارم تو را

که نگزارد این وام را جز فقیر

که فقرست دریای در وفا

غنی از بخیلی غنی مانده‌ست

فقیر از سخاوت فقیر از سخا

پ ن:

۱- دیروز ظهر یه جلسه داشتیم! شب لبخند رو لب بعضی دوستام نشسته بود خوشحالم وقتی دوستام میخندن احساس ارامش بیشتری می کنم! به فاصله شش ساعت بازی خیلیا جور در نمی اومد! به نظرم بازم معادله پشت پرده بعضیا ریخته به هم!

۲- امروز بعد از ظهر مجوز شد یه جایی یه کار کنیم! فکر میکنم این هنر خودمه که دو تا پروژه کاملا متفاوتا طوری به هم بدوزم که هیچ کس نفهمه! با مجوز یه کار دیگه هم انجام شد خدا قبول کنه! حظ معنویش به شهدای مظلوم نیجریه!

۳- یه دوست زنگ زده بود جانشین یه ادم بزرگ بشم دارم فکر می کنم!! تازگیا به خودم مشکوکم برای چی کار میکنم برای اینکه جانشین کسی بشم!! فکر میکنم دیگه هیچ برام مهم نیست هیچ چیز!!؟؟!!

۴- دلم برای خنده های پشت تلفن دیده بانم تنگ شده نمیدونم کچای این کره خاکیه هر جا هست سلامت باشه همین کافی است!

9 thoughts on “تو در چشم نقاش و پنهان ز چشم!

  1. سلام استاد
    خدا قوت
    واقعا خدا قوت
    این جمله را چه قدر قبول دارید؟
    افکار عمومی جایگاه آدم ها را مشخص می کنند نه بر تخت نشینان.

  2. سلام
    هیچ کدام از دو گزاره درست نیست شان و جایگاه ادم به کارایی که میکنه خیلیا ممکنه از اون کارا خوششون بیاد خیلیا ناراحت ممکنه از هر دو گروهی که شما گفتید توش باشن افکار عمومی یا بر تخت نشینان! بحث اینه افکار عمومی بر مدار حقیقت و راستی می چرخه یا اون گروه دومی؟ جواب راحته هیچ کدام انچه که درسته حقیقته فراتر از نگاه ادماست چه این وری چه اون وری اگه سلیان سال تو تمام دنیا ادمایی بر تخت نشست و به حکومتشون ادامه دادن به خاطر همون افکار عمومی بوده که معلوم نیست چطور میشه درستشون کرد اگه افکار عمومی مبتنی بر حقیقت بشه اونوقت رفتار بر تخت نشینان هم درست میشه.

  3. سلام
    خدا قوت
    خوب اگه حقیقت فراتر از نگاه آدماست چه جوری میشه فهمید چی حقیقته؟ چیو باید پذیرفت و چه چیزایی نه

  4. سلام بلاخره جوینده یابنده است من گفتم حقیقت فراتر از افکار عمومی هستش یا کسانی که جایگاه دارند این منافاتی با این نداره که برخی حقیقت را بیابند. متن منا دقیق میخونید همین نکته بود گفتم برخی از کارا خوششون میاد پس برخی دنبال حقیقت هستند برخی نه مساله اینه خیلیا منافع خودشونا حقیقت میدونن. اما تو قیل و قال دنیا براشون یه سری ارزش ها مهمتره. هر کس تلاش کنه بلاخره به حقیقت میرسه.

  5. سلام
    خوب قطعا هر کس تلاش کنه به اون چیزی که دنبالشه میرسه ولی به شرطی که بدونه اون چیز دقیقا چیه. حقیقت اصیل یه خورده با بقیه چیزا متفاوته جنسش فرق میکنه بیرون کشیدنش از وسط این همه حقیقت موجود( هر کس به زعم خودش داره حقیقی بیان میکنه) خیلی سخته . تازه باید حواست باشه منافع شخصی خودت قاطی همه حقیقت های موجود نکنی. راه درستی وجود داره که به اون حقیقت اصیل رسید؟

  6. قرار نیست به کسی گوش بدید یا به حرف کسی اعتماد کنی کتفیه تو رفتار ادما دقت کنید مشخص میشه کی دنبال حقیقته کی دنبال منافع. هر کس تو رفتاراش چیزایی داره که دقیق بشی معلوم میشه چقدر صادق هستش و چقدر مدعی. خود ادم هم همینجوره کافی به رفتار خودش دقیق بشه

  7. سلام
    روش پیشنهادیتون سهل ممتنعه مثل شعرای سعدی. امیدوارم هممون بتونیم ازش استفاده کنیم. ممنون.
    در دنیا به دو دسته از انسان ها برمیخورید.
    دسته اول کسانی که شما را میسازند
    دسته دوم کسانی که نابودتان میکنند
    اما در آخر از هر دو دسته تشکر خواهید کرد.

  8. صوفی از پرتو می راز نهانی دانست
    گوهر هر کس از این لعل توانی دانست
    قدر مجموعه گل مرغ سحر داند و بس
    که نه هر کو ورقی خواند معانی دانست
    عرضه کردم دو جهان بر دل کارافتاده
    بجز از عشق تو باقی همه فانی دانست
    آن شد اکنون که ز ابنای عوام اندیشم
    محتسب نیز در این عیش نهانی دانست
    دلبر آسایش ما مصلحت وقت ندید
    ور نه از جانب ما دل نگرانی دانست
    سنگ و گل را کند از یمن نظر لعل و عقیق
    هر که قدر نفس باد یمانی دانست
    ای که از دفتر عقل آیت عشق آموزی
    ترسم این نکته به تحقیق ندانی دانست
    می بیاور که ننازد به گل باغ جهان
    هر که غارتگری باد خزانی دانست
    حافظ این گوهر منظوم که از طبع انگیخت
    ز اثر تربیت آصف ثانی دانست

    سلام
    به فال از دیوان لسان الغیب معتقدم هر چند خلاف رای بزرگان و عالمان باشد…
    به قول شاعر: من این نگاه عوامانه را نمیهم از دست…
    پس با اجازه تان غزل بالا به نیت شما.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *