نگارا نگارا مرو از برم
به فصل شکفتن مکن پرپرم
همه هستی من ز عشق تو شد
مزن تیشه بر ریشه و پیکرم
خیال رخت گشته رویای دل
شده غرق مهرت سر و پای دل
چو عاشق شدم خو شدم سوختم
دلم وا دلم وا دلم وای دلم
به جادوی چشم تو شیدا شدم
ز خود گم شدم در تو پیدا شدم
من آن قطره بودم که با موج عشق
در آغوش مهر تو دریا شدم
به دنبال خود در سراب فزون
کشیدی دلم را به دریای خون
تو رفتی و من مانده ام با غمت
گرفتار رنج و عذاب و جنون
کجا ماندی ای لیلی قصه ها
که مجنون شده کوهی از غصه ها
برو ای کبوتر به یارم بگو
فتادم ز پا بی وفا بی وفا
گل گریه روید ز چشم ترم
ندانی چه آورده ای بر سرم
فتاده به جانم غم روزگار
دلم گشته بازیچه ی انتظار
پ ن:
۱- تقدیم به بهترین ستاره هستی!
۲- به نظر می رسید باید یکی از بهترین نیروها از بازی خارج بشه اما این هفته یه کاری کرد که کلا قواعد عوض شد. به نظرم به زودی یه جایی یه اتفاق عجیب تر میفته!
۳- ظاهرا شب رنگ باخته و شعله افتاده و ققنوس برخاسته. پیاما نشون میدن که به زودی از یه جای دیگه هم میگذریم!
۴- یه جایی یه نگاه متفاوت حاکم شده به نظرم سرعت حرکت یه جاهایی غیر قابل تصوره! هیچ وقت فکر نمی کردم یه روزی اینجور بشه ولی کاریش نمیشه کرد شاید یه وقتایی لازمه!
۵- هنوزم سکوت محضه فقط سکوت و سکوت و سکوت!
۶- فکر میکنم که باید بصبرم! می صبرم!! منتظر فرصتم که یا زهرا (س) ضلع سوما بگم!!؟؟!!
بی تو دل و جان من،سیر شد از جان و دل
جان و دل من تویی، ای دل و ای جان من