من عاشق روی توام کاینگونه بر دف میزنم
میسوزم و برهر تسلای جگر دف میزنم
در بند گیسوی توام زنجیری موی توام
چون بر نمی آید کاری زمن دف میزنم
امشب منم مهمان تو دست من و دامان تو
یا قفل در وا میکنی یا تا سحر دف میزنم
من موج از خود رانده ام کز بحر بیرون مانده ام
تا ساحل اغوش تو بی پا و سر دف میزنم
پ ن:
۱- بابت تمام اتفاقات خوشحالم. به نظرم انچه که اتفاق افتاده همونی که باید!! حالا باید منتظر اتفاقات بعدی موند کی کجا گذرش به همونجایی میفته که باید! شرمنده دلخوری دوستاممم!
۲- بعد از یه جلسه پیام اومد که تمام نیروهاما تا چند ماهی صرف داخل کنم. دو تا تحلیل میشه کرد اینکه تمام داده ها منتقل شده و همه اونایی که باید ببینن دیدن و یه تحلیل دیگه اینه کارا عجیب حساس شده!
۳- بودن بعضی ادما یه جایی دل ادم با هر اتفاقی قرص میکنه! حس میکنم به زودی یکی از بهترین نیروهاما از دست میدم. امیدوارم خدا این قربانی از ما قبول کنه! شاید بعدها یه جایی دوباره شروع کردیم. تو دو سال اخیر یکی از بهترین نیروهایی بود که تمام این سالا داشتم!
۴- یکی به یه دوست پیشنهاد داده اونجور که برای یکی از دوستام کار میکنم برا اونم کار کنم. یه تحلیل اینه بازی اونا یا شایدم بازی یه سیستم موازی به هم خورده یه تحلیل اینه حسودیشون شده و یه تحلیل ترسیدن! کدام یک درسته خدا میدونه! و من منتظرم یه چیزی یه جایی رو بیاد!!
۵- صورت یه سیستم چرخیده! خیلیم چرخیده و یه لایه جدید رو شده حالا میشه منتظر بود تا طرح یا طرحهای متفاوتشونم رو بیاد. هم خوشحالم هم متحیر!!!
۶- فکر میکنم با تمام اتفاقات دو سه هفته اخیر از جلساتی که داشتم و البته تماسام! میشه شفاف تر از قبل فهمید چی به چیه حالا دیگه میشه دقیق دقیق پیش بینی کرد.