پارسال روز عید فطر با دوستان رفتیم تهران تا نماز عید تهران باشیم! امسال با این که دوستان میرفتن واقعا حسش نبود. این چند روز که از مسافرت برگشتم بد جور خستم. اگه اتفاقات این روزا را فیلمش کنم احتمالا پر فروشترین فیلم بشه. اتفاقاتی عجیب و باور نکردنی. همیشه قصه زندگی اونجوری که میخوای پیش نمیره، هر چی بیشتر تلاش کنی فایده ای هم نداره (البته این لایه ظاهری و اشکار کاره). الان که عقب نشستم تا اماده بشم برا کار بعدی (امیدوارم حرکت اخر همونی بشه که دوستان نظرشونه) به گذشته نگاه میکنم، اونقدر چیز عجیب و غریب اتفاق افتاده که منا متحیر میکنه. شاید در خوش بینانه ترین حالت هم چنین اتفاقاتی قابل پیش بینی نبود. شروع بعضی کارا با ادمه اما تموم کردنش دیگه دست ما نیست. تو روز عید فطر ارزو میکنم خدا همه را هدایت کنه و به همه فرصت بده بهتر زندگی کنن.
پ ن 1: بعضی اتفاقات دلخوشی های زندگی را زیادتر میکنه دوست ندارم این اتفاقات با تمام سختی و رنجی که دارن تموم بشن. دوست دارم باشن حتی با تمام سختی ها!
پ ن 2: این روزا تردیدام داره به پایان میرسه یه طرف یه ماجرا پیروزیه یه طرف شکست. شکست سخته چرا که ادم می بازه، می شکنه ممکنه زمان زیادی ببره تا خودشا بازسازی کنه اما برای کسی که بیشتر از نتیجه و کار انجام وظیفه مهمه با خت معنی نداره. از تمام کارایی که انجام دادم و در آینده نیز به زودی انجام خواهد شد خوشحالم امیدوارم خدا قبول کنه.
پ ن 3: تا اخر ایستادم و هستم !؟!
سلام استاد با ارزوی قبولی طاعات عبادات عید سعید فطر را به شما و همه اساتید محترم تبریک عرض می کنم