بعضي وقتها براي ادم سوال پيش مياد كه وظيفهاش در برابر نابسامانيهاي جامعه چيست و دوستي ميگفت در كشور قانون وجود دارد
صرف نظر از اينكه قوانين موجود چقدر حقيقت و عدالت را مدنظر قرار دادهاند و چقدر در خدمت منافع افراد، اصناف و … خاص هستند چرا كه به نظر ميرسد قانونگذاران هميشه و در همه جا منافع شخصي و گروه و قومي خويش را ترجيح ميدهند جز قوانين الهي، مساله اين است كه در مقام اجرا قوانين چگونه اجرا ميشوند و چقدر منحرف و پيچانده ميشوند تا منافع خانوادگي آقايان مدعي لحاظ شود ورود پسر و داماد و دختر اقاي مدير به اداره كوچكي با كمتر از ده كارمند نشانه قانونگرايي اقايان است كه ادمي را مجبور ميسازد حرفهايش را با مردم در ميان بگذارد چون خبري از اجراي قانون نيست انچه هست مصلحت انديشي است و بس.
از فردا راجع به قانون گرايي خواهم نوشت.