امروز خدمت مدير گروه رسيدم و خدمتشون عرض كردم كه پيش دفاعما انجام دادم و پيرو نامه كتبي چند هفته پيش تا اول ترم اينده رسما در خدمتم گروهم. لطف كردند و 6 واحد درس كاملا بي ربط با رشته را براي من تدارك ديده بودند و فرمودند كه اگر گروه اعلام نياز ندهد ناراحت ميشويد اعلام نياز بدهد درس ميخواهيد. صبر كن تا چند ترم بگذرد بعد برايتان درس هم ميگذاريم و من متحيرم با اين تفكرات چرا اين همه ادم بيكار توي جامعه هست. به اين راحتي ميشود كار كرد. اين كه من انتظار داشته ام به من اعلام نياز بدهد (به ويژه كه من نيروي بسيار ضعيفي بودم وتمامي نيروهاي گروه از قديم الايام تا سالهاي پيش بيني نشده اينده قوي و كيفي)؟!!!!!!!!! و اين كه الان من بورس گروهم و دارم دفاع ميكنم بيام و بايد به اندازه كافي (حداقل) درس به من بدهند و اونم مربوط به تخصص من نه چيزهاي بي ربط چقدر مرتبطند و اين استدلال از يه دانشيار فلسفه تعليم و تربيت خوب كاملا طبيعيه
من فكر نمي كردم جوري ديگهاي باشه شما چي فكر ميكنين. منطق ديگه اي بود كه الان اينجور نبود. حتما يه جور ديگه اي بود. خيلي ها خيلي جاها نبودند. خيلي ها خيلي چيزا را نداشتند. پس همين جوريه و مدير گروه ما هم ادم فهميدهايه. شما چي فكر ميكنين
من فكر ميكنم اسمان صافه صافه چون بارون مي ياد اگر ابر بود خوب حتما بارون نمي اومد.
نكته جالب تري هم بود كه ميذارمش به همين زودي به اين مساله هم خواهم پرداخت جدي تر و زودتر به زودي
منتظر باشين