امروز عصر خسته بودم تصمیم گرفتم خیلی زود بخوابم، اما الان که ساعت 12:44 دقیقه است بیدارم. البته دلیل بیداری اتفاق افتادن یه چیز عجیبه. یه پیش بینی یا پیشگویی پلید که تحقق پیدا کرده، نمیدونم الان چی بنویسم، اما یه روز تصمیم گرفتم چند تا کلاغ شکار کنم. البته کاری به کلاغای دیگه نداشتم، ولی هنگام شکار ممکنه وقتی تیرا شلیک میکنی یه کلاغ بیاد تو تیررس تو و بیخودی تیر بهش بخوره. من البته از دو کلاغی که در روزهای گذشته شکار کردم نه خوشحال بودم نه ناراحت، اما با اتفاقات عجیب و غریب و باور نکردنی امشب مطمئن شدم شکار کلاغ تا اطلاع ثانوی ادامه پیدا میکنه. تا جایی که یه کلاغ درست و حسابی شکار بشه.  البته این کلاغا میخوام بعد شکار تو افتاب بسوزونمش بعد بدم سگا بخورنش. نمیدونم خوردن یه کلاغ کثیف چه اثری رو خون سگا میذاره امیدوارم سوزوندنش تو افتاب یه ذره پاکش کنه. البته غیر کلاغ مورد نظر کلاغای دیگه هم هستن که با این کلاغ می سوزن!

پ ن 1: کاش مجوز داشتم نظرات دلنوشته قبلیما تایید میکردم، کاش!!!!

پ ن 2: تقریبا همه هوای منا دارند، اما مولای من چشمهایم نذر کرده اند اگر بیایی مسیرت را با گوهر اشک آب و جارو کنند!

16 thoughts on “کلاغ پر!!!

  1. سلام
    دكتر قبلا گاوداري !!!!!!!!!
    الان كلاغ كشي !!!!!!!!!!
    دلم براتون تنگ شده !!!!!!!! خيلي زياد

    اطلاعيه سازمان رنجش :
    يه استاد خوبي داشتيم به نام دكتر نوروزي مدتيست ازشون خبر نداريم اين موضوع بسي باعث رنجش خاطر ما شده چنانچه كسي از ايشون خبر داره ما را خوشحال كنه !!

  2. سلام یه سؤال: گوسفندا و گاوای پارسال از جنس کلاغای امسالن دیگه؟؟؟ مصداقشونو نمیگما اون شاید خصوصی باشه! جنس و سنخشونو میگم.
    .
    ببخشید برا بالا بردن سطح اطلاعات جانور شناسی گفتم بپرسم.

  3. سلام به آشنا
    من هستم البته دانشگاه خیلی نیستم. خودمم دارم تمرین میکنم عادت کنم به نبودن تو دانشگاه!!!
    سلام به **
    نمیدونم واقعا گوسفندا کلاغن کلاغا گوسفندن گاوا کین!

    این ندونستنه واقعیه. از دیشب تا حالا بهم شوک وارد شده قبلا نوشتم یه روزی یکی زنگ زد به من که فکر میکردم مرده اما اون زنگ زد. دیشبم خیلیا که نباید می بودن بودن یا من خواب میبینم یا جهان عینی عجیب می چرخه یا تصویرسازی ذهنی من کاملا مختله! یا شاید من درست نمیشنوم نمیبینم. نمیدونم واقعا از دیشب تا حالا تو فکرم چرا بعضی چیزا باید گره بخوره به من و هر چی من میخوام از بعضیا یا بعضی چیزا فرار کنم بازم جلوی من سبز میشن. نمیدونم چی به چیه گوسفند گاوه یا گاوه گوسفنده
    اصلا هستن یا نیستن!!!
    در ضمن تخصص من جانورشناسی نیست تخصص من تربیت جانوراست البته اگه تربیت پذیر باشن. در ضمن من منطق و فلسفه و این چیزا هم یادم رفته جنس و سنخ و این چیزا را نمی فهمم. واقعا شاید قوه فاهمه خودما از دست دادم این روزا اونقدر چیز عجیب و غریب میبینم (بعضی وقتا زودتر از دیگران) که کاملا قاطی کردم. (سعی کردم صادقانه جواب بدم)
    البته از دیشب نیمه های شب امروز صبح امروز ظهر مطمئن شدم خدا هست ارادشم هست. نمیدونم چرا همه چیز عجیب چرا ادمای بی ربط به من با من مرتبط میشین چرا امروز این اتفاقا افتاد و خدا!!! در اوج درگیری من تو پروژه ها و در حالی که تمام نیروما متمرکز کردم رو کارام چرا باید نصف شبی برا من پیامک چیزی بیاد که من ازش با سرعت نور فرار میکنم!؟ نمیدونم خدا چطور می نویسه از اولم راضی بودم ولی الان دیگه موندم. من گذاشتم و گذشتم شاید برا وقتی مناسب اما همش تو این مدت کار خرد و کلانای من قاطی میشه حتی اونجایی که مجبور شدم برای بار دوم به یکی از عزیزام ظلم آشکار کنم تا کارای کلانم با خردم قاطی نشه ولی دیشب شد اونی که نباید میشد. نمیدونم چرا باید مرده ها زنده بشن!!!!

  4. سلام مجدد
    امیدوارم هیچوقت دانشگاه که مکانی ست با دانشجویانی که تشنه وجود استادی مثل شما هستند رو هیچوقت ترک نکنید. شاید از دید شما این ضعف بزرگی باشه اما مدتی که نبودید، با وجودی که فضایی که مربوط به درس منه در دانشکده های دیگریست اما جای خالی تون شدیداً مانع انجام درست کار علمی و با انگیزه میشد. دغدغه های شما استاد عزیز ما انقدر بزرگ هستند که شاید اینکه در دانشگاه بعنوان یه استاد باشید، نوعی محدود کردن شماست. درست مثل پرنده ای که کارش اوج گرفتن و پرواز در بالا دستهاست اما ما راحت اون رو توی قفس کنیم. عقاب رو توی قفس نمیکنند با طبیعتش جور نیست. فقط احساسمو بیان کردم. امروز چندتا دوست میخواستن برن یه جا جلسه یه آقای دکتری، همینطوری همراهشون رفتم. بعضیا تخصصشون به یه کاری بی ربطه اما خودشونو میذارن توش(تفسیر، شرح غزلیات حافظ، بحثای روانشناسی، عرفان، تعلیم و تربیت اسلامی و…) راحتم مجوز میگیرن کلی هم شهرت دارند معلومم نیست کجای معادلات هستند اما عرضشو دارند هزاریم که حرف اشتباه بزنند اما عرضه رشد کردن دارند (خیلیاشم درست بود اما) اما یه خنگ و….ی عین من که میتونه ریز به ریز در مورد تمامی زمینه های کاری اون شخص حرف بزنه و ایرادای جدی بگیره سرشو میندازه پایین تو یه برگه هم نقدایی به نظرات شاز تربیتی طرف که مثلاً دینی بود مینویسه هم تک تک بیتایی که میاره رو نقیضش رو میاره هم آیات مربوط رو و… دلش میخواد پا بشه بگه چرا تو صرفاً با بحث احساسی و نگاه تک بعدی و گاهی بی تخصص حرف میزنی؟؟؟ اما نمیتونه. از عصر تا حالا دلم میخواد خودمو بزنم یا از کوه صفه ای جایی پرت کنم که بمیرم اینم جرأتشو ندارم.
    استاد من خنگم نه؟؟؟ هیچوقت هیچی نمیشم؟؟؟ فضای دانشگاه که خوب نیست شمام بخواید دانشگاه نباشید خب پس یه چیزی معادل دانشگاه بسازید تا ما هم دیگه نریم!!!

  5. خدمت **
    سلام
    با اجازه استاد ( البته اين فقط يه تعارفه چون بدون اجازه دخالت كردم)

    گاهي وقتا يكي از مهم ترين عوامل رشد اون مدل آدما كه گفتيد خود ماييم
    اگه اونا عرضه رشد را پيدا كردند برا اين بوده كه ما خودمون را بي عرضه نشون داديم
    اگه حس ميكنيد ميتونيد عرض اندام كنيد چرا نميكنيد ؟ خب مسئوليد
    اگه جايي تخصص داريد خب ازش درست استفاده كنيد چرا نمي كنيد؟
    اينكه با الفاظي خودتون را سبك ميكنيد در شان شما نيست
    “من خنگم ” اصطلاح جالبي نيست اصلا و ابدا
    به جاي پرت كردن و مردن از كوه و اين حرفاي نه چندان جالب يه فكر كنيد كه فكر باشه و از جملات و راه كارهايي استفاده كنيد كه بار انرژي مثبتش بالا باشه
    اگه مجالش بود يه نقدهايي روي دو سه خط آخر داشتم اما….
    نيست !

  6. قصد من از این الفاظ سبک کردن خودم نیست. الان که نمیشه آدم تنهایی کاری نمیتونه بکنه… من از 4/5سال پیش دارم تجربه میکنم که تنهایی نمیشه.

  7. ببخشید یادم رفت: سلام.
    هر چی خواستم نگم که استاد اون نظرتونو اول تأیید فرمودند، بلد نبودم. استاد میگن من تو منطق و فلسفه فاهمه ام قاطی کرده و اینا اونوقت میگن تخصصم تربیت جانورانه. ناراحت نشید استاد جنس قریب اوردند!!!! اگرم که این نبوده باشه خب جمله شون سلبی نبود ایشون نگفتند که تربیت انسانها تخصصشون نیست. همه انسانها هم که انسان نیستند. بعضیا با تربیت انسان میشن بعضیا انسانند و با تربیت انسان تر میشن.(معذرت از حضور شما و استاد گرامی که بی ربط به خودم نوشتم.)

  8. مگه میشه یه نفر بره شکار و از شکاری که انجام میده نه خوشحال باشه نه ناراحت!
    و یه مقدار آزار دهنده هست اگه وسط شکار، کلاغ های بی آزاری هم شکار بشن.
    و این یعنی یا شکارچی ماهر نبوده یا نقشه شکار درست طراحی نشده یا کلاغ اصلی کلاغهای دیگه را میاره وسط و یا …
    و این وسط سگ چه گناهی کرده !
    ولی اگه همه چیز برای یه شکار خوب آماده باشه ولی اون طور که خواستیم پیش نره،
    خوب برای اینه که قرار نیست همه چیز اون طور که ما میخایم پیش بره. قرار هست همانطور که او می خواد پیش بره…

    و سلام استاد.
    کلا ما هنوز متوجه نشدیم رویکرد سایت شما سمت چه مسائلی هست و ضرورت نوشتن بعضی مطالب مبهم چیه؟

  9. سلام
    من كلا متوجه منظورات شما نشدم !!
    اگه توصيه اي بود فقط و فقط برا خودتون بود …..همون كه قبلا گفتم روشتون يه كم …

  10. سلام به دانشجو
    نمیدونم شاید مبهمه شاید مبهم نیست
    باور کنید بعضی جاها را نمیشه بهتر از این نوشتید
    بلاخره تو تربیت تمثیل و انواع تمثیل هست یا نه شما تخصصتون را افزایش بدید نوشته های من از ابهام خارج میشن.
    در مورد شکار قطعا دقت میشه کلاغ بی گناه شکار نشه همونا که اومدن وسط خوب گناهکار بودن که اومدن وسط اما حس من به شکارم یه بحثی جداست همش به صید و گیر افتادنش بر نمیگرده بخشیش به حالات روحی و روانی ما بر میگرده. خیلی وقتا راجع به خیلی از اتفاقات یه جور فکر میکنیم اما وقتی اتفاق میفتن اون حسی که باید باشه نیست. من واقعا حس درونی خودما نوشتم دروغ ننوشتم. وقتی چهار پنج ماه شما درگیر یه کاری و قواعد بسیاری از جریان را به هم می ریزی طبیعتا یعنی کار مهمه اما اینکه در پایان چه حسی خودت داری یه بحث دیگه است. شایدم دلیل خوشحال نشدنم این بود که من یه چیزایی میدیدم یعنی چون تمام حرکات می دیدم راحت تر می تونستم کارما انجام بدم. حالا که تموم شده اون حس شعف ناشی از پیروزی نیست. یه جور دوپینگ کردن. حس بچه هایی که با من بودن قطعا با حس من متفاوته.
    وقتی رمزی یا مبهم بنویسی خلاقیت خواننده بیشتر رشد میکنه من به عنوان استاد تعلیم و تربیت از این رویکرد برای رشد خلاقیت خوانندگان استفاده میکنم و مطالب هم همش تمثیله. داستان ساختن از هنرهای یه معلم خوبه!؟!

  11. سلام ممنون شما لطف دارید”آشنا”
    روش ندارماینا برخاسته از سلایق و گرایشات منه. گرایشات رشته ایم منظورمه!!!!! یه نوع جو زدگی!!!! البته هنوز اونی که میخوام نشده!! یه علاقه مندی شخصی، یه ترجیح و سلیقه که یه کم اشتباهه و افراط و تفریط داره و گاهی خصوصاً برا خودم عذاب آوره.(عمراً کسی متوجه شده باشه چی گفتم ولی خودم متوجه شدم!!)

  12. سلام
    استاد اين مدل جهت رشد خلاقيت ، يه مقدمه اي موخره اي چيزي نياز نداره؟!!
    با شاگرداي اين دوره زمونه يه مقدار ريسكش بالاست كه حتما خلاقيت رشد كنه نه چيزاي ديگه !!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *