43 thoughts on “دانشکده علوم تربیتی

  1. سلام آقای دکتر
    من به شخصه احساس می کنم اساتید و شیوه ی عملکردشون تا حد زیادی رضایت بخشه این از کادر آموزشی،اما در مورد مدیریت باید بگم از دانشگاه اصفهان انتظار خیلی بیشتر از اینا میره،منظورم از مدیریت به طور خاص برنامه ریزی در مورد فضاها و امکاناته که به عقیده من به طرز بدی در این مورد ضعیف عمل میشه.مثلا استاد برای ارائه درسش به سیستم احتیاج داره ،یا کلاس خالی نیست یا اگر کلاس خالی هست و سیستم داره سیستمش کلی اشکالات سخت افزاری داره،یا مثلا استاد با 40 نفر دانشجو امتحان داره یه کلاس کوچیک در اختیار استاد میذارن و استاد می مونه و حوضش یا اینکه کلاس 18 نفره ولی صندلی برای 15 نفر گداشتن و حالا دانشجو بایدبره صندلی پیدا کنه، رو کولش بگیره که حالا بزنه این وسط این دانشجو یه خانم مثل من باشه که قدرت آ نچنانیم نداشته باشه وحالا شانس بیاره که این بین صندلی به سر و صورت هیچکیم نخوره، بعد تازه بهش بگن که بعد از کلاس بیار صندلیرو بذار سر جاش،و… این قصه سر دراز دارد.
    من فکر می کنم اینا مسایلی هستن که میشه به راحتی اونارو مرتفع کرد تا اینجوری باعث نارضایتی نشه.

  2. والا بخدا دلم خونه. اگر چه من خودم هم بخشي از هويتم را از همين دانشكده بگيرم ولي بخدا اوضاعش خيلي خرابه. دروغ، دغل، زير آب زني و… موج ميزنه. من با چشماي خودم استادي را ديدم كه ده دقيقه از پنجره زل زده بود به كلاس يكي از اساتيد خانم. مثلا چي ميخاست كشف كنه؟ چرا اينقدر فضولي در كار ديگران. دكتر من ميگم هر كس ديدگاههاي خودشو داره ميتونه راجع بهشون نظر بده ونقد بشه واصلاح بشه ولي چرا ما در دانشكدمون توي كلاس درس دكتري اجازه نقد وبحث و نظر نداريم. نه اينكه نداريم در واقع اگر حرفي بزنيم با عواقب شديدي روبروييم . مواجهه با نتايج اعمال جلو جلو پيشگيري ميكنه از هر نقد ونظري. البته من دانشجوها را هم مقصر ميبينم. احترام به اساتيد يه امر مهمه كه من بهش خيلي اعتقاد دارم ولي پاچه خواريهاي وحشتناك. طرف دوتا نظر متضادو شنيده ميگي كدوم به نظرت صحيحه ميگه همشون خوبه. اين يعني پاچه خواري براي موفقيت خود والبته من بارها ديدم كه اينطور دانشجوها اتفاقا هم در چشم اساتيد محترم تر و هم موفقتر هستند. استاد بيسواده خودش هم ميدونه همه هم ميدونند ولي ما حق نداريم بهش بگيم به احترام گل سر سبد اساتيد فلسفه تعليم تربيت ايران برو كنار. گيرم اصلن باسواد چرا وقتي كسي بهتر از او هست ما نبايد بهره مند بشويم؟ حالا از دانشكده كه بگذريم من وضع زيرگروه فلسفه تعليم تربيت را وخيم تر ميبينم: چرا كسي كه نه ارشد ونه ليسانسش رشته ما نبوده در گروه ما تدريس كنه. چون به نظرش خيلي بلده؟ خب ميخندند به ما ديگران. نكته ديگه؛ گدا بودن و بي كلاس بودن اساتيده. منظورم از بي كلاسي رنگ كت وشلوارشون نيست. منظورم تنگ نظري و كوچيك بودنه فكرشونه. استاد ما براي يه برگه مفتي خودشو ميكشه. استاد ما دست به هر رسوايي ميزنه تا مقاله اي ازش چاپ بشه . يعني دكتر من به شخصه خيلي از اين وضع نااميدم. درسته كه هر كس بايد خودش تلاش كنه ولي بايد شرايط هم كمي بهتر بشه. استاد بليط گرفته اومده اصفهان بعد كلي ناز و كرشمه كه پول بليطش به ما ربطي نداره و…. البته اين مورد تا حالا با لابي و چانه زني حل شده ولي اصلا چرا بايد پيش بياد؟ يعني دانشكده اينقدر بي پوله. نكته ديگه در كوچيك بودن استاد اينه كه با چهار تا تعارفي و سوغات دانشجو و قربون صدقه ظاهري و منافقانه! تاكيد ميكنم منافقانه! تحت تاثير قرار ميگيره وحقي را ناحق ميكنه. حالا بازم يادم مياد و كامنت ميذارم

  3. دانشکده علوم تربیتی به خاطر ساختمان قدیمی که داره شاید در نظر اول اصلا جذاب به نظر نیاد و تازه واردها ممکنه وقتی وارد دانشکده میشن احساس خوبی نداشته باشن. روز اول دانشگاه برای من مثل این بود که وارد یه مدرسه دیگه شدم. کوچیکه و در عرض یه ربع میشه همه جاشو گشت. کریدورهای دانشکده رو که نگو. ادمو یاد بیمارستان میندازه. مخصوصا اینکه وسط سالن نوشته:(سکوت را رعایت فرمایید). آسانسور وسط دانشکده هم که جای بحث زیاد داره. خیلی از مطالب پانل ها و تابلو هایی که تو راهرو نصبه در حال پوسیه شدنن. نمی دونم بعضی از اطلاعیه ها تاکی باید رو دیوار بمونن.
    اما وقت امتحانا وقتی وارد سالن اول دانشکده میشی ناخودآگاه حس خاصی به آدم دست میده و کاملا می تونی درک کنی بچه هایی که قراره رو این صندلی ها امتحان بدن چه احساسی دارن. اما با همه اینا کلاس هایی که مشرف به محوطه بیرون دانشکدست آرامشی توام با دلتنگی به آدم میده. سایت دانشکده بیشتر اوقات شلوغه و سیستم هاشم فقط وقت آدمو می گیره. یکی در میون خرابن یا سرعتشون لاک پشتیه. کلا تکنولوژی در سطح دانشکده ما یه کم بالاتر از صفره. میشه گفت بهترین جای دانشکده صرف نظر از سیستم های عهد بوقیش کتابخونه است البته منظورم به هیچ وجه سالن مطالعه نیست. به نظرم اعصاب خردکن ترین جای دانشکده سالن مطالعه است و اصلا به درد درس خوندن نمی خوره فکر کنم اگه به اتاق شورا و بحث آزاد تبدیل بشه بهتر باشه. کلاس های طبقه بالا پرت ترین جای دانشکده است. جالبه یه روزی پنجره بزرگ سالن بالا باز بود و من سرکی کشیدم و دیدم چشم انداز فوق العاده ای داره اما متاسفانه اونجا همیشه بسته است.
    گروه علوم تربیتی و مجموعه دفتر استادا به نظر من خاطره انگیزترین و ترسناک ترین قسمت دانشکده است. و سایت آخر گروه آخر دنیا و در انحصار آقایون!!!
    بعضی از نگهبان های دانشکده زیادی بدعنق و بداخلاق و غیر منطقی هستن و طبقه بالا(مجموعه دفتر رئیس و معاون و…) فراموش شده ترین قسمت دانشکده که ما رو فقط یاد گرفتاری های آموزشی و.. میندازه.
    یه روز یه نفر می گفت یه شبی تو دانشکده جن هم دیده و خلاصه با کلی آب و تاب کلی ما رو ترسوند.
    در کل در و دیوارهای دانشکده آزار چندانی به ما نرسوندن و نمی رسونن. اما در مجموع کل دانشکده برای من پر از خاطره های خوب و بده(بداش بیشتر).
    دانشکده خوبه اما آدماش یه خرده…………………
    شنیدم بعد از تمام شدن ساختمان جدید اینجا انبار میشه خداییش اگه اینطور بشه با همه خاطره های تلخش دلم واسش تنگ میشه و حس می کنم ساختمون جدید رو اصلا دوس ندارم. بعضیا معتقدن خاک دانشکده دامنگیره. نمی دونم شاید باشه. شایدم نباشه.
    قصه ما به سر رسید…………..

  4. به نظرم قديمي بودن دانشكده مساله ما نيست. مساله ما بيشتر نرم افزاريه. دوستان راست ميگن سيستمها خيلي قديميه و سرعت نت پايينه. دوتا پرينتر حسابي تو اين دانشكده نيست. اتاق آكواريوم زمستونا سرد و تابستونا گرمه. يعني بري توش الان قنديل ميبندي. بعد هم فقط بيشتر بچه هاي مديريت و برنامه ريزي تو اون سايت به رسميت شناخته ميشند و وقتي ما ميخايم استفاده كنيم معمولا بسته است. دانشجوهاي دكتري يه باكس ندارند كه نامه هاشونو بندازن توش و….. با اين حال مساله مساله انسانه نه ساختمان و نه حتي دستگاهها. اگر انسانها هوشمند و با سواد باشند اينها مساله نيست اگر انسانها مناعت طبع داشته باشند وبلند نظر باشند اينها مساله نيست. مساله انسانهاي كوچيكه. از همه مهمتر ما در دانشكده اي هستيم كه بايد تربيتي ترين واخلاقي ترين و ايده آل ترين انسانها را داشته باشيم كه نداريم متاسفانه. بوروكراسي اداري هم بيداد ميكنه. بعلاوه قحط الرجال كه آدم ميمونه يارو چجور اينجا سمت گرفته خودشم مونده. بعد بلد هم نيست حوزه خودشو جمع و جور كنه. كار من از گريه گذشته است بدان ميخندم:))))))))

  5. این آشنا قبلا گفته الان هم می گوید و مینویسد. 80 درصد اساتید دانشکده به روز نیستند.کی میخوان به روز بشن؟!کی میخوان اصلاح بشن؟؟؟؟؟!!!!!!. ناسلامتی اینجا دانشکده علوم تربیتیه. ما که خودمون اصول تربیتی رو رعایت نمی کنیم چرا اصرار داریم دیگران رو تربیت کنیم؟؟!! اگه تربیت اینه می خوام هزار سال نباشه

  6. عجب دانشکدهای .عجب اساتیدی و عجب دانشجوهایی عاللیییییییییییییییی بیییست
    همه با سواد همه شیک و با کلاس همه آزاد اندیش پشت سر هم اصلا حرف نی زنند زیر آب دانشجو ها رو که اصلا نمی زنند. تو خونه و زندگی خصوصی همکارشون سرک نمی کشند ..اگه هم می کشند برا اینه که عناصر نا مطلوب رو پاکسازی کنند و این دانشکده پاک رو همچنان پاک نگه دارند . برای ترقی خوذشون سر مقاله در پیت دو تا دانشجو دعوا نمی کنند . بر ضد هم لابی نمی کنند خدا نکرده به دانشجو هاشون با چشم نا پاک نمی نگرند.خلاصه گل و گلاب من که هر چی می گردم دانشکده ای بهتر از این جا پیدا نمیکنم … .البته من یه کم مشکل دید هم دارم

  7. دكتر ما به شما اعتماد داريم. اين بي ظرفيتا نيان اينجا را بخونن :))) ما همينجورم بد نام هستيم ديگه واويلا ميشه:)

  8. یادمه یه روز کلاس داشتیم با یکی از اساتید محترمی که هم اکنون نیز در پستی در دانشکده مشغولند.ایشون می گفتن که این دانشکده قبلا سوله بوده و بعد شده دانشکده و خلاصه می خوام به دوستان بگم خیلی هم از جایی که برا انبار ساخته شده انتظار نداشته باشید که اِل باشد و چه و چه!!!
    اما از ساختار ظاهر که بگذریم اخلاق بعضی اساتید که محشره و بر سنگینی فضای دانشکده اضافه میکنه؛البته بعضی هم در مقابل انرژی میدن اساسی و کیف میکنه آدم از اینکه بهشون میگه سلام استاد.
    دانشکده هم نه اینکه همه استاد روانشناسی و علوم تربیتی اندو آشنا به اصول ؛انتقاد پذیری در حد بیست!!!نظیر نداره(جسارت نشه دارم منفی هاشو میگم).
    شکر خدا غنی تر از گروه تکنولوژی آموزشی هم که نه در دانشکده وجود داره و نه حتی در دانشگاه.اساتید تخصصیش که محشرن.اگه درسای عمومیش و استاداش نبودن که دیگه نمیدونم بچه های گروه به چه امیدی زنده بودن…البته صحبت با مدیر گروه که شما را به خدا فکری کنین برای ما بیچارگان بیسواد و سرگردان به برکت حضور فلان استاد و فلان استاد هم که عجیب اثر گذاره و معجزه آسا؛دچار میشی به ناله و نفرین استاد که شما نمیذارین ما کار کنیم و ؛شما نمیفهمین و؛ شما سنگ میندازین جلو پای ماو . . . .من موندم از این اعتماد به نفس بالا والا
    تازه هنوز موندیم تو گل از کارشناسیش زور می زنن ارشدشو هم بیارن.دیگه میشه نور علی نور؛لالیگا و مالیگا و همه چی رو از رو میبره…
    البته خوب زیر آب زنی و …………اینقدر هممممممممممممممه جا هست که بهتره شاید سراغ این یه دردم نرم!!!
    راستی سوال خوبی بود،لاقل یه دو تا کلمه حرفامو گفتم

  9. من خیلی رو جریان n ها فکر کردم . هر چی فکر می کنم تعداد شون حدود 5 – 6 تا میشه
    روش و منش اون ها هم یکی است . می شه بیشتر شفاف سازی کنید تا ما هم تفاوت این تا با 2 تای دیگه رو بدونیم هم تکلیف خود مون را نسبت به این برادران از جان گذشته ، فداکار، دینی و علی الخصوص انقلابی بدونیم

  10. سلام به همه دوستان
    این که میگن باید همه چیزمون به همه چیزمون بیاد در مورد وضعیت الان ما کاملا صدق می کنه.من ابدا منکر خیلی از ضعفها و کاستی های بعضی از اساتید نمیشم و خیلی جاها از جو نامناسبی که وجود داره ناراحت و عصبی میشم ولی مگه ما دانشجوها خودمون کاملا بی عیب و نقصیم ؟مگه نه اینه که خیلی از ما دانشجوهام اونی که باید باشیم نیستیم ، مگه نه اینه که خیلی از ما وظیفه دانشجویی خودمونو به درستی انجام نمیدیم،تا استادی یه کم بهمون سخت میگیره یا کار جدی ازمون می خواد عزا یقه هممونو می گیره و اگه دستمون واسه انتخاب واحد،ببخشید
    « اجبار واحد» باز باشه ترم بعد خودمونو به آب و آتیش می زنیم تا با فلان استاد کلاس بر نداریم یا این که خیلیامون به لطایف الحیلی تکالیف محوله رو سمبل می کنیم فقط واسه این که یه کاری کرده باشیم و…البته من یه سری از دوستانو که واقعا عاشق و طالب علم و معرفتن زیر سوال نمی برم و قصد جسارت به اونارو نداشتم . اینایی که گفتم به معنی ابراز رضایت از وضع موجود یا تایید اون نبود فقط احساس می کنم برای یه قضاوت عادلانه باید همه جوانب رو سنجید.

  11. راستي يادم رفت بگم انگار ما دو تا آشنا شديم كه كامنت ميذاريم .البته فكر كنم رقيب ما جديدتره؛چون قبلا چيزي نديده بودم ازشون.البته چون بدم ننوشته بودن من تكذيب نميكنم حرفاشونو

  12. عجب بساطی شده اینجا…
    نوبتی هم باشه نوبت ماست…
    با اجازه…
    خدمت همه عزیزان عرض کنم که 2 سالی که در اصفهان ارشد میخوندیم؛ یک سری چیزهای جالبی رو متوجه شدیم که بیانش خالی از لطف نیست!

    1- از نظر فیزیکی، دانشکده در جای خیلی خوبی قرار داره، به دلایل مختلف. نزدیکی به سلف غذاخوری و زمین فوتبال و مسجد دانشگاه و در خروجی از دانشگاه! ولی از نظر فیزیک ظاهری در شان دانشگاه اصفهان با این همه عظمت نیست انصافا. البته دارن جلو کتابخونه مرکزی اصلشو میسازن که بعید می دونم نبیره بنده هم بتونه اونجا رو به عینه ببینه(از بس کند پیش میره ساختش)

    2- همون اول که اومدیم دانشگاه اصفهان عده ای از برادران مجرب به ما گفتند که اکثر جاهای دانشگاه خصوصا علوم تربیتی و اطراف اون دوربین گذاشتن پس حواستون باشه یهو سر از حراست در نیارین! آخرش هم نفهمیدیم راسته یا نه!

    3- نگهبان های چاق و چله دانشگاه و خصوصا علوم تربیتی؛ هیچ ارزشی برای دانشجوها قائل نیستن و احساس می کنم که اونا پیش خودشون ماها رو مشتی آدم های الاف و عاطل و باطل فرض می کنن که دلمون خوشه به درس و دانشگاه! برخوردهاشون عاری از یک ذره احترامست و دیدم برخی خانم ها اشکشون دراومده از دست این حضرات!

    4- اساتید دانشکده خودشون چهار دسته تقسیم میشن!

    الف) اونهایی که اخلاق دارند ولی علم ندارند مانند: س/ر
    ب) اونهایی که علم دارند ولی اخلاق ندارند مانند: ب/ ن
    ج) اونهایی که اخلاق دارند و علم دارند مانند: دکتر حیدری و دکتر نوروزی
    د) اونهایی که نه اخلاق دارند خدا را شکر و نه علم؛ مانند:س ا /ج و م/ل و…(زیادن)

    5- یکی از اساتیدی که بنده متاسفانه با ایشان واحد های زیادی داشتم حتی حاضر نبود که جواب سلام ما را بدهد و به قول خودش از روی قیافه افراد به آن ها نمره می داد…واقعا که!

    6- یکی از اساتید دیگری که زیاد حضور به ما می رساند هم اصولا استفاده از ایمیل را در شان خود نمی دانست و بعدها فهمیدم که او اصلا بلد نیست با ایمیل کار کند و من مجبور بودم که مقاله ام را بردارم و 500 کیلومتر سوار اتوبوس شوم و شخصا بدهم دست مبارکشان!

    7- اون آقایی که توی SITE دانشکده نشسته هم زیادی خودش رو قبول داره و جالب اینجاست که کلا میانه خوبی با جنس مذکر ندارند ایشون!

    8- توی بخش آموزش دانشکده خانمی هست که منشی دفتر یکی از حضرات هستن؟ ایشون اصولا حال و حوصله جواب دادن نداره و وقتی باهاش حرف میزنی بهت نگاه هم نمیکنه چه برسه که طرح تکریم ارباب رجوع و از این حرف ها!!

    9- وقتی دفاع کردیم گفتن خودمون پذیرایی می کنیم شما چیزی نیارید ما هم گفتیم چه طرح خوبی! دستشون درد نکنه! ولی گفتند که یه وجهی به اون آقایی که میان براتون پذیرایی میارن بدین! گفتیم چشم! بعد دیدم اون آقا به برای حمل اون مقدار آب میوه از من 7 هزار تومن درخواست فرمودند! گفتم زیاده بابا! گفت دست من نیست باید بدین!!!! گفتم: این هزینه آب میوه ها هست یا هزینه حمل اون ها؟؟!!!! در حقیقت هزینه آب میوه ها بود که از خودمون می گرفتن!!! چه طرح مخوفی!!

    10- ولی خدمت همه عزیزان عرض کنم که من خودم 4 سال دانشگاه شیراز بودم و اونجا اساتیدشون همه شون شامل بند ب تقسیم اساتید بودند و محال بود که گوشه ی چشمی به دانشجوهایشان بکنند! استادی بود که دادن نمره بالاتر از 17 برایش از رفتن به جهنم عذاب آورتر بود و استادی بود که می بایست حتما از درسش چند نفر می افتادند وگرنه به طریقی آن ها را می انداختند(لطف می کردند) و اخلاق هم در حد هیچ! پس قدر اخلاق اکثر اساتید اینجا رو بدونین!!!!!!!!!!!

  13. چون آقاي ايوبي از استادا گفتن ياد خاطره اي از يكي از اساتيد افتادم.ميفرمودند از تكنولو‍ي استفاده كنيد سر كلاس و ……. يه روز يكي از بچه ها يه پاورپوينت ساده درست كرده بود آورده بود برا ارائه ي كنفرانسش.از حالات استاد نميگم وقتي كه اسلايد ها پخش مي شد.ولي ناگهان بعد پايان ارائه دوستمان گفتند خوب من يه سوال از شما داره و اون اينه كه اين متنا خودش رو صفحه اينور و اونور مي رفت يا شما يه كاريش كردين كه اينجوري شه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ جسارت نشه .ولي تا مدت خيلي زيادي اين شده بود جوك كلاس ما.

  14. سلام آقای دکتر(خطاب به مدیر گروه) با ارادت
    به عرض احترام از روی عادت
    گمانم برده ای ما را ز یادت
    منم ” کبلا مرادو” از ولایت
    چه ایام خوشی با هم سپردیم
    چه بحث و گفتمان هایی که کردیم
    همه اینجا سلامی می رسانند
    اگر چه اکثرا چندی است خوابند!!!
    ولی شکر خدا این کدخداهه
    میگن قلبش طلاس، دستش شفاء
    اصلا دست روی هر کی که میزاره
    طلا میشه سه سوت، ردخور نداره
    خدا مرگم بده کافر شدم باز
    چرا اینگونه شد این نامه آغاز
    به زعم شاعر رند نظر باز
    بدون نامه او کی نامه شد باز
    به نام حضرت باری تعالی
    بدین صورت شروع شد نامه حالا
    رئیس، دکتر جونم حالت چطوره
    بگو دونم که احوالت چطوره
    هنوز کیفت به کوکه، شاده جونت
    هنوز سرخه سرت، سبزه زبونت
    دماغت چاقه ! اوضات خوبه دکتر
    هنوز جنس صدات ! مرغوبه دکتر
    هنوز هم بی جهت می خندی یا نه؟
    به نافت داستان می بندی یا نه؟
    اگر از حال ماها هم بخواهی
    سلامت، شادمانی، رو به راهی
    تمام مردم ده(استعاره از دانشجویان گروه!!1تکنولوژی) خوبه خوبند
    ز صبح تا شب همه به رفت و روبند
    پسرها مثل سابق گرم آهنگ
    ز دست جزوه خواندن گشته هوشنگ
    خلاصه از در و دیوار و بالا
    به ما خوب می رسند الحمدلله
    تمام گاوها، بزغاله ها خوب
    عمو ها، عمه ها و خاله ها خوب
    مراتع سبز، شالی ها به سامان
    هوا؟ عالی، بهاری، ناز، مامان !
    همه خوشحال و شادیم و غمی نیست
    دگر بحث حضور مدیر گروه چیست؟
    (خطاب به دکتر نوروزی)گروهکی زدند فدرال اینجا
    همه شنگول و منگول اند اینجا
    اساسش منطق و فهم وکمالات
    نگی احساسه و وهم و خیالات
    رئیسش بود که یک ذره مشنگ بود
    همیشه خواب اگر چه عقل کل بود
    رئیس غیرانتفاعی رو میگم جان
    رفیق نیمه راهی رو می گم جان
    همون که نا امید از درگه او
    نبود الا خودش تنها خود او
    خدا خیرش بده ما که رضائیم !!!!!!!!!!!!!
    نباشه دسته جمعی کله پاییم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    ز وضع قوت گر خواهی بدانی
    پریم تا خرخره از شادمانی
    اگر یک دو نفر هم شکوه دارند
    از آن مزدور های جیره خوارند
    ببینم توی دوری از ریاست
    خبر هایی شنیدی از سیاست
    شنیدی هی رفیق میاد و میره(پست های دانشکده)
    دموکراسی همینه ناگزیره
    خلاصه وضع ما که بی مثاله
    گلایه چیست؟ شکوه، نه ! محاله
    نمره؟ این جا کیلویی صد تومانه
    مرامی بهترین جای جهانه
    صبوری یک، دو درصد رشد کرده
    گلایه سوی ماها پشت کرده
    تساهل معنی تازه گرفته
    نمونه اش قافیه در مصرع فوق
    تموم شد نامه بنده ولیکن
    حکایت همچنان باقی است عمرا
    خلاصه می کنم ای نوروزی جان
    ببین من چه خوشم، هی جانمی جان
    همه خوشحال و شادیم و غمی نیست
    دگر بحث حضور مدیر گروه چیست؟
    به جان خود خوشیم بسیار دکتر
    به فکر ما نباش اصلا دکتر
    در آخر این تو و این وضع ما ها
    حالا می خوای ببین، می خوای بپیچان

  15. سلام اقا یا خانم مهاجر
    بنده که اساسا از ادبیات و شعر و احساس تهیم و نمی فهمم
    اما خوب جالب بود
    بعضی جاهاش خیلی جالب بود و بعضی جاهاشم اصلا نفهمیدیم که نفهمیدیم
    به نظرم رسید شعر یه بابای دیگه هم هست که سرقت شده!!!!!!!!!!!!!!!!!!

  16. سلام آقای دکتر ممنون از حسن نظرتون!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    بله شعر یه باباییه اما چون من اسمشون رو نمی دونستم چیزی ننوشتم در واقع من و بچه ها قالب طنز اون شعر رو پذیرفتیم و یه جاهاییش رو به زعم خودمون عوض کردیم اگه یه جاهاییش رو هم نفهمیدید به این خاطره که شاید دغدغه های ما و شما و نوع برخوردهای ما و شما نسبت به مدیر گروه فرق داره اما ما ادعا نکردیم شعر مال ماست .ادعای راست و درست بودن ما هم از مقاله های قبلی که براتون فرستادم کاملا مشخصه به عنوان نمونه در بخش اسلامی سازی علوم انسانی نشون به اون نشون که آخر مقاله ذکر شده بود”منبع: سایت جامع و تخصصی جنگ نرم _ مقالات علوم انسانی” نه که ما ناراحت شده باشیم ها نه!!!!!!!!!!!!!!! اما باشه این هم یه نظری بود دیگه که به جان گوش می کنیم البته خودم هم موقع ارسال به نوعی عذاب وجدان نصفه و نیمه دچار شدم که این امر دلیل بر درستی و صحت صحبت های شماست .
    باز از اینکه برای کامنت های بی مقدار بنده ارزش قائلید کمال تشکر را دارم
    با آرزوی توفیق و سلامتیتان
    التماس دعا

  17. سر کار خانم یا جناب اقای مهاجر؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    اگه متنهایی که می فرستید از خودتون باشه مثل نظری که در خصوص خدا چه شکلیه خوب قلمتون خیلی خوبه. در مجموع با احساسید اگه خانم باشید بیچاره شوهرتون و اگه اقا باشید خوش به حال خانمتون!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    قلم توانایی دارید البته اینم از خوش ذوقیه که شعر مردم دستکاری کنید ولی اخلاقیش همین بود که اشاره شود
    موفق باشید.
    من در خصوص نفهمیدن یه جاهایی هم که مربوط به خودم بود نفهمیدم
    البته مربوط به پایین بودن قدرت ذهن و شناخت من بود.
    در هر صورت خوب می نویسید و خوب از نوشته های دیگران استفاده می کنید ضمن حفظ توان ادبی و احساسی باید سبک و سیاق علمی کار را هم دریابید. بلاخره مهاجرم که باشید دانشجویید

  18. من فکر می کنم که در تعاملات درونی و برونی دانشکده اموری هستند که بالقوه جلب نظر می کنند. در صورت ایجاد تعارض میان اندیشه های فردی و اجتماعی افراد و اساتید دانشکده این اساتید هستند که به نحوی از انحائ مختلف جلودار و سلسله جنبان حرکت دانشکده به سمت جلو هستند ولی اگر بخواهیم بهش کل منطقی تر به قضیه نگاه کنیم رضا جایگاه دانشجو در این میون یه جایگاه شاگردی و استادی نیست بلکه جایگاهیه که از سر ذوق اون فرد تونسته به اهمیت خودش برسه. بنابر ین من فکر می کنم که توی همه اساتید دانشکده نخود بهترینه!
    امضا نخود

  19. سلام آقای دکتر احوالتون
    من که به کارم و احساسم اعتراف کردم باشه چشم قول می دم آخرین دفعه ام باشه اما من هم نفهمیدم منظورتون چیه؟
    1)چرا اگه خانوم باشم بیچاره شوهرمون و اگه آقا باشم خوش به حال خانوممون ؟
    2)من که قبلا خدمتتون عرض کردم داستان ها رو یه دوستی به بنده دادن و این طور که خودشون می گفتن از یه خانوم انگلیسیه که تازه مسلمون شدن متون رو براتون می فرستم تا از لذت ادبی که داره شما و بقیه دوستان استفاده کنید .
    3)این که بنده از نوشته های دیگران استفاده می کنم در واقع به نظر خودم این طور نیست چون یادم نمی یاد تا به حال این کار رو کرده باشم شاید در مورد این شعر این طور باشه اما اولین دفعه و آخرین بوده البته این شعر هم محصول شیطنت چند نفره بود.
    4)و منظرتون از ضمن حفظ توان ادبی و احساسی باید سبک و سیاق علمی کار را هم دریابم دقیقا چیه؟
    5) بالاخره اینکه ما نه مهاجریم(چون از خاک تا افلاک هزاران سال معرفتی راه است) و نه دانشجو البته این تقصیر ما نبوده دلیلش رو باید از اساتید محترم گروه بپرسید نه اینکه ما خودمون نخوایم دانشجو باشیم ،نه ، ما در حد خودمون دانشجوییم اونم از نوع درجه… اما اگه اساتید کمی به ما بیشتر از داستان گویی سر کلاس و یاددادن اینکه “چگونه وقت خود را تلف کنیم”، کد و رمز و پسورد (به قول خودشون)و……..می دادند البته درس دادن درست و حسابی پیش کش الآن وضع ما بی مثال بود.

  20. بازم سلام
    فکر می کنم تا الان هیچ کدوم از محتوای کامنت ها چون مال خودم نبود برداشتی از بنده در ذهنتون ایجاد کرده که بنده اصلا اون شکلی نیستم
    سعی میکنم از این به بعد با قلم خودم ، با تفکر و عقاید خودم و …. در این فضای مجازی بسیار جالب ، جذاب ، خوب وعلمی ……. شرکت کنم
    البته از شما متشکرم و از نظراتتون بسیار استفاده کردم
    و خوشحالم چون برای من تجربه ای جدید بود .

  21. خانم یا اقای مهاجر
    من مثال زدم گفتم نظر یا کامنت که در خدا چه شکلیه فرستادین
    البته از همون کامنت اولی هم (فکر می کنم قضیه اسلامی سازی بود) احساس می کردم خیلی احساسی برخورد کرده بودین.
    در مورد نظراتی که در مورد شما نوشتم نمی تونم مدلل باهاتون بحث کنم اما کدهای رسیده از نوشته ها اینجوریه دیگه
    بلاخره ما دانشمندان علوم تربیتی که می تونیم چالش های دور و برمان را حل کنیم و کسی به ما فرصت نمیده می تونیم دو تا نظریه با حال و جالب انگیزناک در مورد نوشته های دیگران بدیم . در مورد علمی نوشتن خوب انتظارم اینه که دانشجویان بحث را علمی پیش ببرند

  22. سلام. در جواب غریبه باید بگم. من هم موافقم. این دانشکده به یمن وجود دکتر جمشیدیانه که سویی داره و به برکت اون سو ما هم می تونیم ببینیم. خدا سلامتی و طول عمر به ایشون عنایت فرماید

  23. جناب آقای دکتر واقعا چند بار خوندیدش.
    عزیزم هدف ما نیز این بود که شما را به سر کار ببریم چون فهمیدیم از کار بیکار گشته اید.
    هدف جنبی ما نیز این بود که نشان دهیم چگونه بیهوده صحبت کردن و حرافی در این دوره زمونه چقدر آسونه!

  24. سر کار خانم یا جناب اقای نخود
    ما از اول هم بیکار بودیم و سرکار
    در همون زمانی مسئولیتم به روز شدن مباحث سایت چندان تفاوتی با اکنون نداشت به تعبیری دیگر مسئولیت حوزه فرهنگی ما را زمین گیر نکرد. در مورد هدف جنبی تون هم من چنین فکر نمی کنم اتفاقا حرافی کردن خیلی راحت نیست منتهی شما حرافی را الا و لابد با حرف بیهوده زدن یکی انگاشته اید و جملات بی سر و ته خودتان را هم با دومی یکی تلقی کرده اید که از نظر من نه سومی دومی است و نه دوم اولی.
    در هر صورت از نخود بیش از این انتظاری نیست!!!!!!!!!!!!

  25. سلام آقای دکتر
    با تمام احترام
    باشه !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    هییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییچ اشکالی نداره ما میریم وقتی مهاجر و علمی شدیم برمی گردیم .
    شوخی کردم استاد هرچی هم که بگید اگه گوش ندیم به زعم قدیمی ها خُلیم دیگه
    چوب استاد گُله هر کی نخوره خُله

    ممنون از اینکه به فکر ما و آینده ما هم هستید.

  26. سر کار خانم غریبه و در همین نزدیکی
    سلام چطور بود که شما دو نفر قبل از اینکه من کامنت اولی را تایید کنم نظر داده بودین یعنی با هم ساخت و پاخت کردین.
    باید من نظر غریبه را تایید می کردم بعد در همین نزدیکی نظر می داد ولی جالب بود که هر دو نظر با هم رسیده بود.

  27. جناب نخود
    فکر می کنی حرف نمیزدی می گفتن خدای ناکرده لال تشریف دارید یا ….
    یاد یه شعر افتادم که بنویسم هدیه به جناب نخود.اگر استاد بزرگوارمان صلاح دانستند تایید می فرمایند تا مطالعه کنید شاید هم ایشون صلاح ندونن !نمیدونم.شاعر می گوید :
    خر نه هم بر جل و افسار خر است
    خر اگر درکت و شلوار رود باز خر است
    دو سه مثقال خریت به خران چیزی نیست
    آدمی هست که الحق دو سه خروار خر است
    نمیدونم جناب نخود خانم اند با آقا ولی هرچی هستند لفظ « خ.ر» در این شعر عام است.هرچه هستید لطفا به خودبگیرید.
    ادب و معرفت هم در گرانی است به هرکس ندهندش.آزادی بیان هم در گرانی است حیف که فرصتش رو به امثال شما میدن تا بی ادبی کنید.

  28. سر کار خانم یا جناب اقای اشنا
    من نظراتی که میرسه را تایید می کنم اما شما باید ادب را رعایت کنی
    یادت باشه اگه یکی حرکتی کنه ما هم همون کار بکنیم پس فرقی نداریم
    نخود نظرشا گفته بود ما هم جوابش را دادیم
    دلیلی برای بی احترامی وجود ندارد حتی اگر نظراتش غیر منطقی باشد
    یادتون باشه نوع حرف زدن و رفتار و قضاوت ادم نشانه شخصیتشه
    لذا خواهش می کنم سعه صدرتون را افزایش دهید
    ما ادم باید در فضای مناسب حرف درست و عمل درست را یاد بگیریم
    اگه اجازه ندیم کسی حرف بزنه چون غلط حرف میزنه هر زمان بهش فرصت برسه این اتفاق میفته
    اما اگر فر صت بدیم و با سعه صدر برخورد کنیم اونم جلو می اد
    البته من اون تصور مخوفی که شما نسبت به نظرات نخود داشتین نداشتم
    البته این به معنای نظر درست او نبود اما دلیلی هم برای بی احترامی وجود نداشت

  29. از راهنمایی ارزشمندتون متشکرم.حرفتونم کامل قبول دارم.شاید آمپرچسبوندم و نباید تند میرفتم.اگرچه که تصورم در مورد نخود مخوف نبود.یه کم از دریچه ذهنی خودم اومدم جلو.
    فقط همین.

  30. در نظر بازي ما بيخبران حيرانند من چنينم كه نمودم دگر ايشان دانند!

    واسه آشنا خانم(يا آغا آشنا) اصلا متاسف نيستم: از كوزه همان تراود كه در اوست!

    خوب دكتر راستي نگفتي بالاخره سركار رفتي يا نه؟ رضا عليو عشقه!

  31. بنده پذيرفتم كه اگر اشتباهي ذهنم گرا داده باشه با شهامت قبول كنم تند رفتم.البته خوب اون اگرش خيلي مهمه اين ميون.ايشاالله كه ما اشتبا كرديم.چي بگم والا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *