بعضی وقتها یه ادمایی (بلا نسبت تمام موجودات عالم که اسم اونا را … گذاشتن؛ شما می تونید تصور کنید موجوداتی که از … هم …تر هستن) یه کارایی می کنن و چون خودشون … هستن فکر می کنن بقیه هم مثل خودشون؛ اما خوب بقیه متاسفانه یا خوشبختانه مثل اونا نیستن می فهمن کی؟ کجا؟ چکار می کنه (این خودش یه قصه هستش که به وقتش خواهد آمد) ولی یه مساله جدی تو ذهن ادم هست که میشه با ادما (البته در اینجا همون …. منظور ماست) مثل خودشون رفتار کرد یا نه؟؟؟ بعضی وقتها ادم اصرار داره دقیقا مثل خود ادما برخورد کنه خوبیش اینه که از بدشانسی این … یه جاهایی هم شدنیه. بعدش ادم میمونه مثل اونا برخورد کنه چی میشه؟
از قدیم گفتن: میمون هر چه زشت تر بازیش بیشتر!
لذا این چگونه بودن در مواجه با ادماست که هویت هر کس را میسازه. این هویت می تونه تمام نگرش های قبلیا یه نفر تغییر بده باورهای اونا دگرگون کنه و رفتارهاشا به صورتی متفاوتی از قبل رقم بزنه!!

11 thoughts on “بودن یا نبودن مساله این نیست؛ چگونه بودن مساله این است!!

  1. اینطوری که شما نوشتید من قاطی کردم …. و آدم رو تو نوشته تون!!!
    آدم نوشته شما اگه بلد نباشه عین … رفتار کنهکلاهش تو این زمان پس معرکه است و نتیجتاً چون دوست نداره عین اونا رفتار کنه از تمامی فعالیتا میکشه کنار چون اگه عین آدم رفتار کنه اصلاً هویتی براش تعریف نمیشه. جداً باید چی کار کنه وقتی بسکه … زیاده اصلاً به آدما هم نمیتونه اعتماد کنه و فکر میکنه یه جایی آخر مشخص میشه که اون آدمه هم… هستش؟؟؟
    چه آدم بی هویت شد این که توضیحش دادم…

  2. توجه توجه!!
    دوستان بازدید کننده از وب حضرت آقای دکتر نوروزی
    زیاد پی جواب نباشید استاد قبض و بسط دارن یه وقتایی همچین همه نظرا را جواب میدن آدم میمونه تو این همه تعامل مثبت یه وقتاییم فقط حرفاشونو مینویسن میرن کاری به کامنتا ندارن جز تأییدش و این موقع هاست که آدم باید دقیقاً بفهمه که استاد در حالت قبض تشریف دارن و نتیجتاً اگه نظرش سؤالیه سکوت کنه که ضایع نشه به جاش بیاد سخن بزرگان و شعر و وعر و اینا بذاره بره رد کارش.
    ((بد میگم؟؟؟!!))
    به امید بسط همیشگی نویسنده سایت

  3. مشترک مورد نظر در دسترس نمی باشد…
    خب ببخشید ببخشید”خر” رو بذارید حله دیگه دوست عزیز
    آخ نمیدونید اساتید در حالت قبض چگونه میگردند….

  4. خدايا!
    حكايت صبر من، حكايت قهوه اي است كه امروز به صلاح تو، تلخ تلخ نوشيدم.
    با هر جرعه اش بسيار انديشيدم كه اين طعم را دوست دارم يا نه.
    و آن قدر به دوست داشتن و نداشتنش فكر كردم كه انتظار تمام شدنش را نداشتم.
    تمام كه شد فهميدم باز هم قهوه مي خوام؛
    حتي تلخ!

  5. دانشجویی از آیت الله بهجت(ره) پرسید:« دانشجو هستم و می خواهم دعایی به حقیر تعلیم نمایید تا حافظه ام قوی شود زیرا بسیار فراموش کار هستم؟»

    ایشان در پاسخ به این دانشجو فرمود:« برای پیشرفت در تحصیلات، ملتزم به دعای “سبحان من لایعتدی علی أهل مملکته…”[۱] بعد از هر فریضه[نمازهای واجب] باشید.

    پی نوشت:
    [۱] سبحان من لایعتدی علی أهل مملکته، سبحان الرّوف الرحیم اللهم جعلی فی قلبه نوراً و بصراً و فهماً و علماً
    ____________________________
    بگم بگم این بالائیه کیه؟؟؟؟
    همونه که تو وبش بعداز ظهر به جا درس خوندن……

  6. لازم نیست بگید معلومه کیه برخلاف خیلیا که معلوم نیست کین
    در ضمن به اندازه کافی درس می خونه ما تاییدش می کنیم حتی در حالت قبض
    فکر کردین رشته ما هم مثل رشته شما هرج و مرج طلبا توشن رشته ما حساب داره کتاب داره دفتر داره اخیرا میخوایم جو هم توش بیاریم برای پرورش … نیاز میشه
    در ضمن این بنده خدا دانشجو دکتری شده یه بار جرائت کرده اینجا نظر بذاره پس معلوم مثل استادش زحمت کش هستش حیف که به خودم قول دادم دیگه چیزی نگم تا …..
    و گر نه پته همه را می ریختم رو آب!!!!!!!!!!!!

  7. شما هم قرار بود دانشجو بشید؛ یعنی قول دادید ولی من از اون استاد بی غیرتا نیستم نسبت به حقوق معنوی دانشجوهام اونم از جنس وظیفه شناسش حساسم بر خلاف خیلیا که هر کسی بیشتر زحمت بکشه بیشتر حقشا می خورن و هر کس کمتر کارش درست انجام بده بیشتر به ناحق حمایتش می کنن تا رشد کنه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *