خواستـــی کـــه باشـــم !
در ایــن بودنهـــای ناپیـــدا
در ایــن نــاپیـــداهای تلــخ
هستـــم !
شایـــد کــه فریــادم را شنــوا باشــی
یــا اسمــع السامعیــن !
خستــه ام !
خستــه تــر از بهانــه هــای همیشـــگی
چشمانـــم بــرای اشکـــ هــای دوبــاره تکــراری شده انــد
دستــان ملتمســـم را پذیـــرا بــاش
کــه جـــز بــر آسمــان امیــدی نیستـــ
الهـــی و ربـــی مــن لـــی غیرکـــ !
تــو نباشـــی
تنهـایـــــم !
يا رب العالمين:
خلوت لحظه هايم را با ياد تو پر مي کنم و اميدوارم به الطاف خداوندي ات …
خدايا تويي که گره از بغض هاي حنجره ام مي گشايي و در دشتهاي وسيع معرفت جاري ام مي کني…
اي که هستي ام را با روشن ترين ثانيه ها رقم مي زني
و پنجره هاي آگاهي را بر چشمهاي شب گرفته ام باز مي کني…
اي خوب من :
معاصرم کن با آينه ها تا زاويه هاي وجودم را به خانه تکاني ببرم…
آمده ام تا در فرم آسماني لبخندت بسوزا ني ام…
آمده ام تا قبولم کني..
من به گشودن درهاي رحمتت اميد دارم…
خدايا!
خيلي وقت ها احساس تنهايي ميكنم
اما ميدانم خودت گفته اي “فاني قريب”…..
ای خدای مهربون همه آدمای تنهای دنیا!
ای خدای من! چشمان اندیشه را یارای نظر بر ذات بی مثال تو نیست و من از معرفت تو، آنگونه که لایق توست، محرومم. پس تو را در آیینه ی هستی نظاره می کنم و اوصاف تو را در یکایک افریدگانت سراغ می گیرم.
پروردگارا! در هر کرانه ی این جهان پر شکوه زمزمه ی نام توست و هر که و هر چه نشانی از تو دارد، از تو می گوید و به تو راه می نماید. زیبایی های عالم جلوه ی جمال تو و خوبی های آن روایت گر کمال تو و عظمت های آن پرتوهایی از شکوهمندی و جلال تواند.
خدایا!!! اگر تو خود صاحب این خوبی ها و کمالات نبودی،چگونه می توانستی این گونه به بندگانت خوبی و کمال ببخشی؟
ای خدای پاک و بی انباز و یار دست گیر و جرم ما را واگذار
یاد ده ما را سخن های دقیق کان به رحم آرد تو را ای خوش رفیق
مولوی
“چشمانم برای اشکهای دوباره تکراری شده اند”
تاریخ این متن برمی گرده به شب قدر، با اینکه هنوز کمتر از یک هفته از روزهای قشنگ ماه خدا نگذشته اما واقعا دلتنگ اون روزهاییم.
اگر خدا صدای ما رو شنیده باشه و در جوابمون گفته باشه “اصلا مهم نیست” واقعا چی کار باید بکنیم؟
شایدم گفته باشه…
((بار خدایا!تو با دوستانت از همه دوستان بیشتر دوستی و برای
اصلاح کار آنان که به تو توکل می نمایند ، از آنها حاضرتری.
نهان هاشان را دیده و بر اندیشه هاشان آگاهی
و اندازه ی بینایی و عقولشان را می دانی .
پس ، رازهاشان نزد تو آشکار و دل هاشان به سوی تو نگران است.
و اگر اندو ها بر ایشان چیره گردد،و به پناه جستن از تو توسل می جویند؛
چون میدانند سر رشته ی کارها به دست تو
و منشا آنها از قضا و قدر توست.)) {فرازهایی از مناجات امام سجاد (ع)}