بگو چگونه بگیرم نشان بهارت را
بهار یاد تو این کهنه یادگارت را
چقدر خیره بمانم به جاده خورشید
هنوز می شود آیا که انتظارات را…؟
چه میشود که بیایی و دست خسته من
غزل غزل بتکاند ز تن غبارت را
برای آنکه بیابم تو را نفهمیدم
سراغ واژه بگیرم و یا تبارت را
من از اهالی این کوچههای شب زدهام
که گم نموده دلم چرخه مدارت را
چقدر دربهدر شعر خویشتن باشم
مگر بیابم از آیینه اعتبارت را…
غزل غزل بتکاند ز تن غبارت را
برای آنکه بیابم تو را نفهمیدم
سراغ واژه بگیرم و یا تبارت را
من از اهالی این کوچههای شب زدهام
که گم نموده دلم چرخه مدارت را
چقدر دربهدر شعر خویشتن باشم
مگر بیابم از آیینه اعتبارت را…
تو کاملا حس میکنی این بیقراری منو ،
میبینی لحظه لحظه ي لحظه شماری منو ،
تو کاملا حس میکنی میفهمی تو چه حالیم
تو رو دوباره دیدمو غرق همین خوشحالیم ،
دوباره عشق من به تو بی حد و اندازه شده
نفس نفس هوای من با دیدنت تازه شده ،
با این که گریه می کنم اما تو اوج شادیم
لحظه پرواز منه روی زمین زیادیم ،
میبینی مستجاب شده بعد یه عمر دعای من ،
کنار تو عاشقونست حال منو هوای من ،
تو کاملا حس میکنی این حال و روز خوبمو
از خاطره پر میکنی سرتاسر غروبمو ،
دوباره عشق من به تو بی حد و اندازه شده
نفس نفس هوای من با دیدنت تازه شده ،
با این که گریه می کنم اما تو اوج شادیم
لحظه پرواز منه روی زمین زیادیم….
اینجا دنیای واژه های وارونه است
که گنج، جنگ می شود
نامرد، درمان می گردد
و……
اما درد همان درد است
هیچگاه عوض نمی شود
و من تنها آرامش می خواهم
ش م ا ر ا
بی تو همه چیز بی معنا است
کاش بیایی و از او بگویی
قلبمان را صفا ببخشی
زنگار دنیا بی چاره مان کرده است
از بس که بی تو مانده ایم
جان لطیفمان آهنین شده است
چکش روزگار بر سرمان سخت می کوبد
و پای ما را بیش از پیش در خاک دنیا فرو می کند
دستمان را بگیر
یا بقیة الله
سلام.سال نومبارک.یه مدت نیستم وپست نمیذارم.شایداگه دراینده حسش بوددوباره ادامه دادم ولی فعلانه…
موفق باشید
ای عشق همتی کن، رنجم به سر بر، ای عشق
از پا نشسته داری، دستی برآور، ای عشق
ما خسته ایم و تشنه، تو سایه ای و چشمه
باغی پس از بیابان، باغ مشجر ای عشق
بحر تحیرم تو، اوج تفکرم تو
عین تصورم تو، از ذات برتر ای عشق
ای شعله ی مدامم، در خرمن تمامم
وز تو زده کلامم، آتش به دفتر ای عشق
از منت تو بسیار، دارم به دوش خود بار
شمشیر خود فرود آر، یکبار دیگر ای عشق
شعر : حسين منزوي
ترانه : مهران موثقي