افسوس ز بیداد زمان بال و پرم سوخت….
چون شمع شب افروز ز پا تا به سرم سوخت
فرق من و پروانه در این بود ز عالم …
پروانه پرش سوخت ولی من جگرم سوخت…
بی تو با شمع علی تا به سحر می سوزد
شمع می میرد و او بار دگر می سوزد
یک نفر مثل درختان سپیدار بلند
در خیالش همه شب بین دو در می سوزد . . .
شهادت گل یاس در کویر ناسپاس بر عاشقان با احساس تسلیت باد.
.
بی تو با شمع علی تا به سحر می سوزد
شمع می میرد و او بار دگر می سوزد
یک نفر مثل درختان سپیدار بلند
در خیالش همه شب بین دو در می سوزد . . .
التماس دعا
چه جالب شعر شما دو تا مثل هم بود
این نشان دهنده نزدیکی ادماست با اینکه هیچ وقت هما ندیدن
بلهههههههههه
جالب بود
جناب اشنا حالا که شعرامون شبیه هم بود التماس دعا
🙂
راستی عیدتون مبارک استاد 🙂
گفت : در می زنند مهمان است
گفت: آیا صدای سلمان است؟
این صدا، نه صدای طوفان است
مزن این خانهء مسلمان است
مادرم رفت پشت در، اما
گفت:آرام ما خدا داریم
ما کجا کار با شما داریم
و اگر روضه ای به پا داریم
پدرم رفته ما عزاداریم
پشت در سوخت بال و پر، اما
آسمان را به ریسمان بردند
آسمان را کشان کشان بردند
پیش چشمان دیگران بردند
مادرم داد زد بمان! بردند
بازوی مادرم سپر،اما
بین آن کوچه چند بار افتاد
اشک از چشم روزگار افتاد
پدرم در دلش شرار افتاد
تا نگاهش به ذوالفقار افتاد-
گفت: یک روز یک نفر اما…
ح.ر . ب
سالروز شهادت حضرت فاطمه سلام الله را به تمامی مسلمانان تسلیت عرض می کنم
سلام.
من عليم كه خدا قبله نما ساخت مرا
جز خدا و نبي و فاطمه نشناخت مرا
منكه يكباره در از خيبر كندم
داغ زهرا به خدااز نفس انداخت مرا
اللهم العجل الوليك الفرج
يا علي
سلام عید شما مبارک
سلام
درسته برا منم خيلي جالب بود!! تفسير استاد هم زيبا
بركت اهل بيت (ع) همين نزديكي دلهاست (اونم دلهاي باروني توي اين هواي زيباي باروني)
عطيه(بارون )! شعر هامونم مثل هم نميشد باز هم براتون دعا ميكرديم حالا كه مثل هم شده بيشتر ،انشااله لايق باشيم منم التماس دعا دارم
نجوای حیدر مظلوم(ع)
در سوگ حضرت فاطمه زهرا (س)
حزن واندوه من ، دیگر همیشگی است ، و شبهایم بدون فاطمه به بیداری بسر می رود، و اندوه فراق او ، نه اندوهی است که از دلم بیرون رود، بلکه همواره در این غصه بسر می برم تا خداوند مرا در خانه ای که تو ای رسول خدا ، در آن جای داری ، اقمت دهد.
زخم دل من ، زخم عمیق، اندوه من، اندوهی است شدت یافته .
چقدر زود بین من و فاطمه فاصله افتاد! به خدا شکوه مبرم…
افسوس ز بیداد زمان بال و پرم سوخت….
چون شمع شب افروز ز پا تا به سرم سوخت
فرق من و پروانه در این بود ز عالم …
پروانه پرش سوخت ولی من جگرم سوخت…
بی تو با شمع علی تا به سحر می سوزد
شمع می میرد و او بار دگر می سوزد
یک نفر مثل درختان سپیدار بلند
در خیالش همه شب بین دو در می سوزد . . .
شهادت گل یاس در کویر ناسپاس بر عاشقان با احساس تسلیت باد.
.
بی تو با شمع علی تا به سحر می سوزد
شمع می میرد و او بار دگر می سوزد
یک نفر مثل درختان سپیدار بلند
در خیالش همه شب بین دو در می سوزد . . .
التماس دعا
چه جالب شعر شما دو تا مثل هم بود
این نشان دهنده نزدیکی ادماست با اینکه هیچ وقت هما ندیدن
بلهههههههههه
جالب بود
جناب اشنا حالا که شعرامون شبیه هم بود التماس دعا
🙂
راستی عیدتون مبارک استاد 🙂
گفت : در می زنند مهمان است
گفت: آیا صدای سلمان است؟
این صدا، نه صدای طوفان است
مزن این خانهء مسلمان است
مادرم رفت پشت در، اما
گفت:آرام ما خدا داریم
ما کجا کار با شما داریم
و اگر روضه ای به پا داریم
پدرم رفته ما عزاداریم
پشت در سوخت بال و پر، اما
آسمان را به ریسمان بردند
آسمان را کشان کشان بردند
پیش چشمان دیگران بردند
مادرم داد زد بمان! بردند
بازوی مادرم سپر،اما
بین آن کوچه چند بار افتاد
اشک از چشم روزگار افتاد
پدرم در دلش شرار افتاد
تا نگاهش به ذوالفقار افتاد-
گفت: یک روز یک نفر اما…
ح.ر . ب
سالروز شهادت حضرت فاطمه سلام الله را به تمامی مسلمانان تسلیت عرض می کنم
سلام.
من عليم كه خدا قبله نما ساخت مرا
جز خدا و نبي و فاطمه نشناخت مرا
منكه يكباره در از خيبر كندم
داغ زهرا به خدااز نفس انداخت مرا
اللهم العجل الوليك الفرج
يا علي
سلام عید شما مبارک
سلام
درسته برا منم خيلي جالب بود!! تفسير استاد هم زيبا
بركت اهل بيت (ع) همين نزديكي دلهاست (اونم دلهاي باروني توي اين هواي زيباي باروني)
عطيه(بارون )! شعر هامونم مثل هم نميشد باز هم براتون دعا ميكرديم حالا كه مثل هم شده بيشتر ،انشااله لايق باشيم منم التماس دعا دارم
نجوای حیدر مظلوم(ع)
در سوگ حضرت فاطمه زهرا (س)
حزن واندوه من ، دیگر همیشگی است ، و شبهایم بدون فاطمه به بیداری بسر می رود، و اندوه فراق او ، نه اندوهی است که از دلم بیرون رود، بلکه همواره در این غصه بسر می برم تا خداوند مرا در خانه ای که تو ای رسول خدا ، در آن جای داری ، اقمت دهد.
زخم دل من ، زخم عمیق، اندوه من، اندوهی است شدت یافته .
چقدر زود بین من و فاطمه فاصله افتاد! به خدا شکوه مبرم…
بحارالانوار -ج۴۳-ص