گاهی گمان نمی کنی ولی خوب می شود
گاهی نمی شود که نمی شود که نمی شود
گاهی بساط عیش خودش جور می شود
گاهی دگر، تهیه بدستور می شود
گه جور می شود خود آن بی مقدمه
گه با دو صد مقدمه ناجور می شود
گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است
گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود
گاهی گدای گدایی و بخت با تو یار نیست
گاهی تمام شهر گدای تو می شود…
گاهی برای خنده دلم تنگ می شود
گاهی دلم تراشه ای از سنگ می شود
گاهی تمام آبی این آسمان ما
یکباره تیره گشته و بی رنگ می شود
گاهی نفس به تیزی شمشیر می شود
از هرچه زندگیست دلت سیر می شود
گویی به خواب بود جوانی مان گذشت
گاهی چه زود فرصتمان دیر می شود
کاری ندارم آنکه کجایی چه می کنی
بی عشق سرمکن که دلت پیر می شود
قیصر امین پور
پ ن:
۱- وَ مَا تَشَاءُونَ إِلاَّ أَنْ یَشَاءَ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِیماً حَکِیماً
۲- وَ مَا تَشَاءُونَ إِلاَّ أَنْ یَشَاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ
۳- فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَ مَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ رَمَى وَ لِیُبْلِیَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْهُ بَلاَءً حَسَناً إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ
۴- وَ أَدْخَلْنَاهُمْ فِی رَحْمَتِنَا إِنَّهُم مِّنَ الصَّالِحِینَ
۵- إن ینصرکم اللّه فلا غالب لکم و إن یخذلکم فمن ذا الذی ینصُرُکُم من بعده و علی اللّه فلیتوکَّل المؤمنون
۶- اتفاقات این روزا به ویژه کارای دیشب و امروز و نتایج معنوی که خواهد داشت هدیه به صالحین
خداوند هر گونه که شایسته شماست اجرتان دهد
سلام استاد.
شما همیشه همه کارها و نتایج اتفاقات را هدیه می کنید.
و این یعنی ارزش کمی و کیفی کارهاتون در حدی هست که قابل هدیه دادن به آدمهای خوبه.
و چه خوب!
سلام
همه کارها که نه مگه میشه!!!
بعضی کارا فلسفه وجودی دارند. پس سودشونم مال صاحبای حقیقی شونه.
ما هم در میان نیستیم اگه هم هستیم وسیله ای بیش نیستیم.
سلام استاد
فکر کنم روش هرمنوتیک
را باید در خوندن نوشته های شما و مخصوصا دیدگاهها حتما استفاده کرد!
اگر دروغ رنگ داشت ؛ هر روز شاید ؛
ده ها رنگین کمان در دهان ما نطفه می بست،
و بی رنگی کمیاب ترین چیزها بود
اگر شکستن قلب و غرور صدا داشت؛
عاشقان سکوت شب را ویران می کردند
اگر براستی خواستن توانستن بود ؛
محال نبود وصال !
و عاشقان که همیشه خواهانند؛
همیشه می توانستند تنها نباشند…..
اگر گناه وزن داشت ؛
هیچ کس را توان آن نبود که قدمی بردارد ؛
تو از کوله بار سنگین خویش ناله می کردی …
و من شاید ؛ کمر شکسته ترین بودم
اگر غرور نبود ؛
چشمهایمان به جای لبهایمان سخن نمی گفتند ؛
و ما کلام محبت را در میان نگاههای گهگاهمان جستجو نمی کردیم ….
اگر خواب حقیقت داشت ؛
همیشه خواب بودیم
هیچ رنجی بدون گنج نبود … ولی گنج ها شاید بدون رنج بودند….
اگر مرگ نبود ؛
همه کافر بودند ؛
و زندگی بی ارزشترین کالا یود
ترس نبود ؛ زیبایی نبود ؛ و خوبی هم شاید ….
خوب یعنی تمام این متنا برا من نوشتی!
یعنی من دروغگوام!
یعنی قلب ترا شکستم!
یعنی تو تنهایی و من نیستم یا حداقل بودنم بودن درست نیست!
یعنی من یه ادم گناهکارم و مغرور!
با تمام این حرفها اراده خدا هست، نگاهش و لبخندش
حتی اگه نگاه تو به من این باشه
من میگم:
هر چی آرزوی خوبه مال تو
هرچی که خاطره داری مال من
اون روزای عاشقونه مال تو
این شبهای بیقراری مال من
منم و حسرت با تو ما شدن
تویی و بدون من رها شدن
آخر غربت دنیاست مگه نه
اول دو راهی آشنا شدن
تو نگاه آخر تو آسمون خونه نشین بود
دلتو شکسته بودم همه ی قصه همین بود