حدود ده سال پیش با برخی دوستان تصمیم گرفتیم حرکتی انجام دهیم. حرکت اما در نطفه خفه شد. البته بلافاصه فقط از روی غیرت و تعصب نهالی کاشته شد که امروز تبدیل به درختی شده که فکر نمی کنم هیچ یک از السابقون این حرکت، خودشونم باور کنن. این ایام مسافرتما بیشتر شده. فردا عازم یه سفرم. سفری چند لایه با مقاصدی گسترده؛ عشق به زیبایی و حس زیبایی شناسی، عشق به خوبی و حس پاکی و صداقت و عشق به ارزش ها و حس انسانیت. فکر می کنم حداقل برخی لایه هاش خیلی زودتر از حرکت یک دهه پیش به بار بشینه (شایدم همین سفر محصول به بار نشستنه). اما این روزا با این که اماده هر حرکت غیر قابل پیش بینی هستم اما تو این قضیه خیلی صبورم. تو تمام این سال ها و تو این ایام اخیر عزیزانی با من بودند که هر کاری کنم نمیتونم گذشت و همراهی شونا جبران کنم. اما محصول (مادی و معنوی) بذری که تو ایام پیش رو (دو سه روز آینده) کاشته میشه، تقدیم به اونا. کسانی که باورشان باور من است و بودنم و نفس کشیدنم فقط به خاطر اوناست. این روزا البته کارهای جدیدیم برای تو! برای ستاره! دارم. هر چند ارزش تو! ارزش ستاره! خیلی بیشتر از تمام اتفاقاتی که این روزا میفته.
پ ن 1:
دارم حس میکنم نورو که همزاد نفسهامه
همزاد نفسهامه
برای من سرآغازی به معنای سرانجامه
معنای سرانجامه
از این خواب زمستونی شیبه غنچه پامیشم
دلم گرمه که با خورشید، دوباره همصدا میشم
دارم حس میکنم نورو که همزاد نفسهامه
همزاد نفسهامه
برای من سرآغازی به معنای سرانجامه
معنای سرانجامه
امید آغاز این راهه رهایی نقطه ی آخر
حقیقت داره پس عشقو، باید باور کنم باور کنم باور
منم مثل پرستوها که برمیگردن از صحرا
دارم ابرارو میشمارم به شوق دیدن دریا
دارم حس میکنم نورو که همزاد نفسهامه
همزاد نفسهامه
برای من سرآغازی به معنای سرانجامه
معنای سرانجامه
من از آئینه میپرسم مسیر روشنی ها رو
غبار از چهره میگیرم میخوام زیبا بشم از نو
یه عالم آرزو دارم برای بودن و موندن
دوباره خوندنی میشه کتاب لحظه های من
دارم حس میکنم نورو که همزاد نفسهامه
همزاد نفسهامه
برای من سرآغاز ی به معنای سرانجامه
معنای سرانجامه
سفرتون بي خطر و دستاتون پرثمر
استاد براتون در عرصه هاي پيش رو آرزوي موفقيت دارم