سحر چون خسرو خاور علم بر کوهساران زد
به دست مرحمت یارم در امیدواران زد
چو پیش صبح روشن شد که حال مهر گردون چیست
برآمد خنده ی خوش بر غرور کامکاران زد
نگارم دوش در مجلس به عزم رقص چون برخاست
گره بگشود از ابرو و بر دل های یاران زد
من از رنگ صلاح آندم به خون دل بشستم دست
که چشم باده پیمایش صلا بر هوشیاران زد
**************************************
من از رنگ صلاح آندم به خون دل بشستم دست
که چشم باده پیمایش صلا بر هوشیاران زد
من از رنگ صلاح آندم به خون دل بشستم دست
که چشم باده پیمایش صلا بر هوشیاران زد
من از رنگ صلاح آندم به خون دل بشستم دست
که چشم باده پیمایش صلا بر هوشیاران زد
من از رنگ صلاح آندم به خون دل بشستم دست
که چشم باده پیمایش صلا بر هوشیاران زد
من از رنگ صلاح آندم به خون دل بشستم دست
که چشم باده پیمایش صلا بر هوشیاران زد