توی دل یه مزرعه،
یه کلاغ رو سیاه،
هوایی شده بره،
پابوس امام رضا
اما هی فکر می کنه،
اونجا جای کفتراست،
آخه من کجا برم،
یه کلاغ که رو سیاه است
من که توی سیاهیا، از همه رو سیاه ترم،
میون اون کبوترا، با چه رویی بپرم
توی همین فکرا بودش،
کلاغ عاشق ما،
یه دلش می گفت برو،
یه دلش می گفت بمون
که یهو صدایی گفت،
تو نترس و راهی شو،
به سیاهی فکر نکن،
تو یه زائری برو
باز هم در به در شب شدم ای نور سلام
باز هم زائرتان نیستم از دور سلام
با زبانی که به ذکرت شده مأمور سلام
به سلیمان برسد از طرف مور سلام
هر كه توفيق زيارت دارد نايب الزياره ما هم باشد