شب سردي است، و من افسرده. راه دوري است، و پايي خسته. تيرگي هست و چراغي مرده.
مي كنم، تنها، از جاده عبور: دور ماندند زمن آدم ها. سايه اي از سر ديوار گذشت، غمي افزود مرا بر غم ها.
فكر تاريكي و اين ويراني بي خبر آمد تا با دل من قصه ها ساز كند پنهاني.
نيست رنگي كه بگويد با من
اندكي صبر، سحر نزديك است. هر دم اين بانگ برآرم از دل: واي، اين شب چقدر تاريك است!
خنده اي كو كه به دل انگيزم؟ قطره اي كو كه به دريا ريزم؟ صخره اي كو كه بدان آويزم؟
مثل اين است كه شب نمناك است. ديگران را هم غم هست به دل، غم من، ليك، غمي غمناك است
|
سلام بر استاد عزيز
باور كنيد با اين شعر شما دلم آتش گرفت الهي كه هرگز غم و ناراحتي و افسردگي سراغتان نيايد
شما خودتون استاد ما هستيد و ما در محضر شما درس پس ميديم اما گاهي در غمها و ناراحتيها حكمتهايي گرانبها نهفته است كه بايد قدرشون را بدانيم
امروز توفيقي شد گلستان شهدا بوديم باور كنيد يادتون كرديم لايق كه نيستيم اما حال خوشي بود برا دلسوزان و دلسوختگان فراوان دعا كرديم انشااله دلتون اميدوار وغم وغصه از وجودتون بركنار
غمناكم و از كوي تو با غم نروم…………جز شادو اميدوارو خرم نروم
از درگه همچون تو كريمي هرگز………..نوميد كسي نرفت و من هم نروم
با سلام
زبان حال سهراب بود و روز اربعینی ما نیز ادبی نگاه کردیم
خیلی ربطی به حال ما نداشت
از لطف شما ممنونم. به هر حال آنکه دلبسته چیزی نباشد درد و رنجی نخواهد داشت و انکه دلبسته چیزی احساس غم و افسردگی می کند
فکر کنم بعد این همه مدت باید بدونید که به ما ناشادی و غم اصلا نمیاد
سلام خدمت دانشجو
!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! این همه تعجب همه برای کامنت دانشجو!
به عنوان یه انتقاد البته اگه پذیرای انتقاد باشین! کمی ژرف تر نگاه کنین!
سلام
استاد قصد جسارت نداشتم ببخشيد شما را هم تا حد زيادي ميشناسم از زواياي مادي و دنيوي هم به شعر شما نگاه نكردم اغلب فهميدن ارتباط خيلي چيزها با هم كار سختيه با اين وجود شرمنده اگه حرفهام بي ربط بود همش را پس ميگيرم وبه جاش برا سلامتيتون يه صلوات ميفرستم (اگه اين هم بي ربطه كه………)
و سلام خدمت بازديد كننده گرامي
از تذكر شما ممنون
خيلي متاسف شدم كه اينقدر بي عمق نگاه ميكردم
با خودم گفتم اين هم از لطف استاده كه حرفهاي بي ربط و بي عمق امثال مرا تاييد ميكنن و اينطوري باعث شرمندگي ماها ميشن
باز هم از همه معذرت ميخوام به خاطر …………..؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
رنج جان کاهی ست گنج بودن و مجهول ماندن!!!گنج بودن و در ویرانه ها فراموش ماندن!!!رنج بزرگی ست علم بودن و عالم نداشتن!!!علم بودن و عالم نیافتن!!!فریاد بودن و ناشنیده ماندن!!!نور بودن و روشن نکردن!!!اتش بودن و گرم نساختن!!!عشق بودن و دلی نیافتن!!!روح بودن و کالبدی نبودن!!!چشمه بودن و تشنه ای نیافتن!!!پیام بودن و پیامبر نبودن و کسی نداشتن!!!مثنوی بودن و خواننده ای ندیدن!!!چنگ بودن و پنجه ی نوازنده ای نبودن…چه بگویم؟؟؟خدا بودن و انسان نداشتن!!!!!!!دکتر شریعتی…سلام/ غم هرکسی برا خودش غمناک تر از بقیه غم هاست.خطاب به سهراب.
سلام. بدون تعارف بدم مياد از كساني كه تا يكي اينجا اظهار نظر ميكنه به شيوه اي بس پاچه خوارانه و در جهت شرمگين ساختن صاحب نظر به سركوب نظر مي پردازند. غلط يا درست كسي حرفي زده بحمدالله و المنه دكتر نوروزي هم كه اثبات فرمودند كه زبانشون الكن نيست حالا من موندم چرا برخي اينقدر كاسه داغتر از آش شدند براي حمايت از ايشون. علاوه بر اين در دنياي پسا مدرن هر كس با توجه به شرايط خودش برداشتي از متن داره بنابراين اين گير دادنها خيلي كودكانه و مضحك به نظر ميرسه. بنده همين جا اعلام ميكنم اگر اظهار نظري كردم وامثال اين دانشجو پاسخ و نقد غير منصفانه اي ارائه دهند به بدترين وجهي از رو ميبرشان تا ادب در نوشتار را تمرين كنند. الان هم يه شعر تو ذهنم بود بنويسم ولي مينويسم : من شر وسواس الخناس// الذي يوسوس في صدور الناس// من الجنه و الناس.
سلام. بدون تعارف بدم مياد از كساني كه تا يكي اينجا اظهار نظر ميكنه به شيوه اي بس پاچه خوارانه و در جهت شرمگين ساختن صاحب نظر به سركوب نظر مي پردازند. غلط يا درست كسي حرفي زده بحمدالله و المنه دكتر نوروزي هم كه اثبات فرمودند كه زبانشون الكن نيست حالا من موندم چرا برخي اينقدر كاسه داغتر از آش شدند براي حمايت از ايشون. علاوه بر اين در دنياي پسا مدرن هر كس با توجه به شرايط خودش برداشتي از متن داره بنابراين اين گير دادنها خيلي كودكانه و مضحك به نظر ميرسه. بنده همين جا اعلام ميكنم اگر اظهار نظري كردم وامثال اين بازديد كننده پاسخ و نقد غير منصفانه اي ارائه دهند به بدترين وجهي از رو ميبرشان تا ادب در نوشتار را تمرين كنند. الان هم يه شعر تو ذهنم بود بنويسم ولي مينويسم : من شر وسواس الخناس// الذي يوسوس في صدور الناس// من الجنه و الناس.
دكتر در نظر اولم يه غلط هست اونم اينكه به جاي بازديد كننده نوشتم دانشجو فقط نظر دومم كه نوشتم بازديد كننده تاييد كنيد. ممنون
چگونه پیچک غم ارغوان شادی را
به باغ خاطر ما جاودانه پژمرده است!
چگونه کم کم زنگار نا امیدی ها
جلای آینه شور و شوق را برده است.
لبان ما دیری است
به هم فشرده چون نیلوفران نشکفته است.
چنان به زندگی بی نشاط خو کردیم
که نقش روشن لبخند یادمان رفته است!
ببین به چهره این مردمان راهگذر،
دل تمامی شان غنچه ی نخندیده است.
هنوز،خانه ای از خانه های این سامان
شبی ز بانگ سرود و سرور همخوانان
دمی ز شادی و پاکوب دست افشانان
به خود نلرزیده است!
ببین که بر سر دلهایمان چه آوردیم !
ببین نخواسته با عمر خود چه ها کردیم!
چرا چو ماتمیان بی خروش می مانیم؟
چرا سرود نیایش،به بامداد،به نور،
سرود گندم،
سرود شالیزار،سرود مادر،کودک،پدر،سرود وطن،
سرود زندگی و عشق را نمی خوانیم؟
یکی بپرسد که از زندگانی چه می دانیم؟
نفس کشیدن آیا نشان زیستن است؟
خموش،مردن؟یا شور و شوق پروردن؟
چو آفتاب به این لحظه ها درخشیدن.
امید و شادی و شور بخشیدن.
مگر نه این که غمی سهمگین به دل داریم
مگر نه این که به رنجی گران گرفتاریم
نشاطمان را باید همیشه،همچون خورشید،
-بلند و گرم-در اعماق جان نگهداریم.
مده پیچک غم،آب و آفتاب و نسیم
بیا دوباره به فریاد ارغوان برسیم.
سلام
من همه را تایید می کنم
چرا حالا مثل بچه ها به نظرات هم گیر میدید
بابا هر کی نظر خودشا بگه کسی هم از نظر دیگران نرنجه
یه ذره ما هم به طرف رموکراسی حرکت کنیم هر چند می دونم قبول نیست!!!!!!
خانم میرزا امیری و خانم جعفری اشعار جالبی بود
هر چند من حس ادبیم اصلا قوی نیست البته جوانتر که بودیم خوب یه وقتهایی یه چیزایی می گفتیم و می خواندیم ولی پیرتر که شدیم استعدادهای مان همه اش کور شد
والا من نه دکتر رو می شناسم، نه دانشجو، نه شما و نه بقیه دوستانی که توی این بلاگ هستن و از این بحث های تخصصی (مثه پست قبلی) هم که میشه اصلا سر در نمیارم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
در ضمن من آش داغی نمی بینم که بخوام کاسه داغ تر از آش بشم!
بی خیال بابا من نظرم رو گفتم، حالا شما دوست نداشتین که من بی تقصیرم!
غم برای همه در لحظاتی وجود داره ولی به نظر من این غمی که سهراب داره میگه خیلی غنی و با اصالت هست!! خیلی کم میشه وقتی یکی این شعر رو می نویسه آدم احساس کنه که دچار همون غمی هست که سهراب ها بودند، به خصوص اگه او شعر رو توی دسته مناسبت های بلاگی ببینی!
خوبه كه پذيرفتي “خيلي كم ممكنه آدم احساس کنه که دچار همون غمی هست که سهراب ها بودند”. بعد هم در دسته مناسبتها هم آدم ميتونه احساسات شخصيشو بيان كنه. به نظرم ميرسه علائمي غير از علامت تعجب هم براي استفاده هست. اينقدر تعجب زده نباش هميشه:))))))))
غـــــــــــم دل با كه بگويم كه مرا يارى نيست جز تـــــــــو اى روحِ روان، هيچ مددكارى نيست
غم عشق تو به جان است و نگويم به كسى كه در اين بــــــــاديه غمزده، غمخوارى نيست
راز دل را نتوانــــــــــــــــــم به كسـى بگشايم كه در اين ديــــــــــــر مغان رازنگهدارى نيست
ساقى، از ساغـــــر لبـــــريز ز مـــى دم بـربند كه در اين ميكـــــده مىزده، هشيارى نيست
درد من، عشق تــــــو و بستر من؛ بستر مرگ جز تواَم هيچ طبيببــــــى و پــــــرستارى نيست
لطف كن، لطف و گـــــــذر كن به سر بـــالينم كه به بيمــــــــــارى من جان تو، بيمارى نيست
قلـــــــــم ســـــرخ كشم بر ورق دفتر خويش هان كه در عشق من و حُسن تو، گفتارى نيست
سلام بر همه دوستان
من همان دانشجويي هستم كه دعوا سر صحبتهاي بي ربط منه از دوست عزيزي كه با لطف خودشون به دفاع از بنده دارند سوال پس ميدن معذرت ميخوام
من برا حرفهايي كه زدم همون اول معذرت خواهي كردم كه بحثي پيش نياد هر چند در شوك علامتهاي سوال اين بازديد كننده محترم هنوز مانده ام هر چه سعي كردم باور كنم نگاهم اينقدرناجور بوده كه نياز به اين همه علامت تعجب و سرزنش داشته نتونستم (مردم فحش ميدن باهاشون اينطوري نميكنن!!)
به هر حال من تعجب ميكنم شما كه به قول خودتون اقاي دكتر را نميشناسين پس چطور متوجه شدين نگاه من در ارتباط با ايشون ژرف نيست !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
ادم يه چيزي ميگه كه جور در بياد!!!!!
هنوز هم از زاويه ديد خودم به شعر سهراب گله اي ندارم هر چند اشكال كارم اين بود كه نتونستم بين حال و هواي خاص اين شعر وروز اربعين ارتباطي برقرار كنم به همين دليل خودم متوجه شدم اقاي دكتر از برداشت من ناراحت شدن كه صد البته حق هم داشتن از اين جهت معذرت خواهي هم كردم باز هم ميكنم چون قصد اهانت نداشتم خوشبختانه ادم انتقاد پذيري هستم از نوع توپش و متاسفانه زيادي مهربون اونم از نوع توپش (اين هم نظر خودم نيست اخرين نظريه كه دانش اموزانم ازم داشتن) به دليل همين ويژگي شخصيتي گاهي اذيت ميشم
به هر حال قصد نداشتم حرفي بزنم اما ديدم اوضاع داره به سمت خاصي ميره علي رغم ميل شديد باطني مجبور شدم اظهار نظر كنم
شايد برا بعضي از خوانندگان عزيز اين مباحث قدري سبك و بي محتوا به نظر برسد و اگر چنين اتفاقي بيفته مقصر همه ما هستيم (وشايد اين وضعيت براوبسايت اقاي دكتر هم خوشايند نباشد )از اين جهت اجازه ميخوام تا يك نتيجه گيري از اتفاقي كه افتاد و بحث را به اينجا كشانيد داشته با شم
1- در انتقاد از ديگران واقع بينانه و با ديد روشن عمل كنيم
2- در انتقاد از ديگران همه جوانب را بسنجيم
3- در انتقاد از ديگران هرگز عجله نكنيم
4- در انتقاد از ديگران به انگيزه رفتار و كردار و گفتار وي توجه كنيم
5- در انتقاد از ديگران قصد و نيت خير و خداپسندانه داشته باشيم
6- در انتقاد از ديگران دلايل محكمه پسند به اندازه كافي داشته باشيم
7- در انتقاد از ديگران شخصيت طرف مقابل را در نظر داشته باشيم
8- در انتقاد از ديگران به دور از هر گونه غرض و مرض شخصي عمل كنيم
9- مطمئن باشيم انتقاد ما سازنده و در جهت بهبود خواهد بود نه اينكه به نوعي توهين تلقي گردد
10- سعي كنيم انتقاد ما از ديگران با رعايت سعه صدر واحترام و متانت همراه باشد
در پايان برا ي همه دوستان با وجود اينكه هيچكدامشان را نمي شناسم از صميم قلب ارزوي موفقيت ميكنم
این شعر هم باعث جدل شده استاد!
بابا بی خیال!! خدا برای شماها و استادتون خوب بخواد! من چی میگم شماها چی میگین! این وسط اگه قراره از کامنت من کسی ناراحت بشه اون صاحب بلاگ هست!
ما رو به خیر و شما رو بسلامت!!
بازديد كننده عزيز شما خودتون مقصريد يه چيزي گفتيد مردم جدي گرفتند و زيادي دارند ژزف نگاه ميكنند!!!!
از طرفي شما به ديگران گير ميديد بعد ميفرماييد صاحب بلاگ بايد ناراحت بشه اين چه ربطي به اون داره ؟؟؟؟؟؟؟
خداييش يه جواب قانع كننده و بي ضد و نقيض ارائه بفرماييد هم ما و هم صاحب بلاگ و هم هر خواننده عاقل ديگه را از سردر گمي نجات بدين شايد اون موقع اين جمله ربط داشته باشه كه شما را به خير و ما را به سلامت !!
به نظر من باید به فرمایش حضرت علی(ع) توجه داشت که اول باید به خود انتقادی بپردازیم بعد به انتقاد از دیگران مشغول بشیم. به قول حضرت امیر(ع):
العاقل من اتهم رایه، و لم یثق بکل ما تسول له نفسه
یعنی: عاقل کسی است که رای خود را متهم کند(نادرست شمارد) و به هرچه نفسش در نظر او آراسته جلوه داد اعتماد نکند!
دوم اینکه: اینقد به مباحث حاشیه ای نپردازیم بهتره! آقای دکتر یه شعر نوشتن بعضی دوستان دنبال بحث های خودشون هستن!
به اصل امور توجه کنیم بهتر نیست؟
چرا که به قول حضرت علی(ع):
من اشتغل بغیر المهم ضیع الاهم.
یعنی: هرکه مشغول گردد به غیر آنچه ضروری باشد ضایع کند آنچه مهم تر و ضروری تر باشد…
سلام آقای محمودی،روزتون بخیر
حرفاتون جالب بود،من که خیلی استفاده کردم،فکر می کنم این بحث های حاشیه ای بالاخره به یه نتیجه ی خوب رسید.
براتون آرزوی موفقیت می کنم.
سلام
ممنون از اقاي محمودي مطالب ارزنده و خوبي را انتخاب كرديد
اميدوارم دوستان برداشت منفي نسبت به نظرات مطرح شده نداشته باشند هيچ كس قصد حاشيه روي و بيهوده گويي و پر رنگ نمودن حواشي و فرعيات را نداشت بحثي شد و نظرات متفاوت هم بيان شد ما ادما بيشتر اوقات نياز داريم حرف بزنيم درسته بايد كم و گزيده گفت ولي از همين حاشيه ها گا هي ميتوان به شناخت خوبي رسيد
در اين ميان اگر سوء تفاهمي برطرف گردد ارزش زيادي دارد خيلي وقتها ما سر جزييات مي رنجيم و برداشت غلط مي كنيم خوب اگه اشكالات رفع نشه كه ديد ما نسبت به هم خيلي ضايع ميشه واين طوري نمتونيم با ديگران ارتباط مطلوبي برقرار كنيم
من به عنوان يكي از بحث كنندگان در اين بخش اميدوارم حرفهام باعث رنجش كسي نشده باشه واگه شده پوزش ميخوام به خصوص اون بازديد كننده محترم چرا كه با انتقاد ايشون خيلي روشن تر شدم (ارادتمنديم )