این روزا زندگی معنای متفاوتی یافته و نگاه های من به زندگی تغییر کرده است. زیبایی تجربه زندگی به فرصت های متفاوتی که مهیا می کنه تا ادم “دگر” بشه.
پ ن:
۱- یه پیام برای برخی از دوستان فرستادم. یه دوست جواب داده بود تو که ادم خوبی هستی چرا منا متهم می کنی و روی سخنت با منه؟ دارم فکر می کنم من اصلا هستم و اگر هستم ادم هستم و اگر ادم هستم خوب هستم؟ و اگر همه اینا هستم به کسی تهمت زدم؟! سال ۸۶ همیشه دعا می کردم همین دوستم وقتی از خونه خارج میشه اتفاقی براش نیفته و سالم به خونه برگرده اون روزا حس درونیم این بود که تمام معادلات به هم ریخته و ممکن مشکلاتی براش پیش بیاد همیشه توصیه می کردم مراقب خودش باشه. الان فکر می کنم چقدر فرصت های خوبا به راحتی سوزوندیم!؟ شاید اون روزا اگه نگاه این روزا را داشتم به جای تماشا و نگرانی کارایی می کردم قطعا امروز اینگونه نبود.
۲- یه دوست پیام داده بود و از زحمات ما تشکر کرده بود و برای ما زندگی پر برکت خواسته بود. دارم فکر میکنم خدا چقدر برکت به زندگی ما داده؟! تو تمام این سالها هیچ گاه به این اندازه برکت تو زندگیم نبوده. آگاهی و بصیرت یکی از بهترین برکاتی که خدا به ما داده است. این روزا می تونم خیلی از قضایا را دقیقتر از قبل تحلیل و پیش بینی کنم
۳- تجربه هایی که این روزا به دست اومد یه جایی به درد می خوره. الان خیلی بهتر روابط می بینم و برام جالبه حداقل حسن یه بازی اینه که ادم تمام یا بخش عمده ای از حقیقتا کشف کنه و این الان به دست می اید
۴- این روزا حس معنوی خوبی ندارم با این که حس می کنم خدا خیلی نزدیکتره!!؟؟
“فکر می کنم من اصلا هستم و اگر هستم ادم هستم و اگر ادم هستم خوب هستم؟”
اگه انقدر بزرگ فکر نمیکردید تمام رفتارتون درس و آموختنی نبود. دعا کنید ما هم فکر کنیم.
حالا از کجا معلوم اینا که شما نوشتید درسته؟
فکر کردن ما سطحیه خیلی سطحی! سطحی تر از نگاه یه کودک تازه به دنیا اومده به دور و برش که هیچیا نمی فهمه منم اینا روزا دقیقا اینجوریم مثل کودک تازه به دنیا اومده ام که هیچی نمی فهمم. تلاش می کنم از اول همه چیزا بشناسم برا همین شک کردم هستم؟ کجام؟ چیم؟ کیم؟
آدم چی دیگه میخواد در طول زندگیش؟
کودک چرا فکرش سطحیه و بزرگتراش چرا فکرشون پیچیده ست؟؟ کودک فکرش ساده و بی آلایشه سطحی نیست. بزرگتر سعیش اینه که غبار دنیایی و تعلقاتش تو فکرش کمتر اثر بذاره و کودک تعلقات بزرگتراش رو نداره و راحت رها میشه. ببخشید اگه نظر بچه گانه ام رو گفتم در حضور شما، فقط برای رفع اشکالش بوده.
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﺳﺎﺗﯿﺪ ﻗﺪﯾﻤﯽ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺷﺮﯾﻒ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ :
ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺑﺮﮔﻪ ﻫﺎ ﺭﻭ ﺗﺼﺤﯿﺢ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ …
ﺑﻪ ﺑﺮﮔﻪ ﺍﯼ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﻧﺎﻡ ﻭ ﻧﺎﻡ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﮔﯽ ﻧﺪﺍﺷﺖ ؛
ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﯾﺮﺍﺩﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ ..
ﺑﻌﯿﺪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺑﺮﮔﻪ ﻧﺎﻡ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ.
ﺍﺯ ﺗﻄﺎﺑﻖ ﺑﺮﮔﻪ ﻫﺎ ﺑﺎ ﻟﯿﺴﺖ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯾﺎﻥ ﺻﺎﺣﺒﺶ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯿﮑﻨﻢ.
ﺗﺼﺤﯿﺢ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ۱۷/۵ ﮔﺮﻓﺖ ..
ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﺮﺩﻡ ﺯﯾﺎﺩ ﺍﺳﺖ
ﮐﻤﺘﺮ ﭘﯿﺶ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ ﮐﺴﯽ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﻧﻤﺮﻩ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮﺩ ..
ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺗﺼﺤﯿﺢ ﮐﺮﺩﻡ ۱۵ ﮔﺮﻓﺖ …
ﺑﺮﮔﻪ ﻫﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ ؛ ﺑﺎ ﻟﯿﺴﺖ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯾﺎﻥ ﺗﻄﺎﺑﻖ ﺩﺍﺩﻡ
ﺍﻣﺎ ﻫﯿﭻ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯾﯽ ﻧﻤﺎﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ …
ﺗﺎﺯﻩ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ” ﮐﻠﯿﺪ” ﺁﺯﻣﻮﻥ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﺗﺼﺤﯿﺢ ﮐﺮﺩﻡ!! عجب….
سلام استاد. خدا قوت. این مطلبتون آدم یاد این شعر قیصر میندازه. نه چندان بزرگم که کوچک بیابم خودم را / نه آنقدر کوچک که خود را بزرگ…/ گریز از میانمایگی آرزویی بزرگ است؟