روز پنج شنبه ظهر یه دوست زنگ زد دنبال یه پیام می گشت که باید به یه نفر می رسید. متاسفانه نرسیده بود. نرسیدن همانا و پای کسی نشستن بر صورت کسی در جای دیگه همانا. بررسی های بعدی نشون داد که مسئول رسوندن پیام همونی بود که دنبالش میگشت. بازی هایی که حضرت حق میکنه خیلی جذابتر از بازی هایی هستند که ادما میکنن. الان دقیق تر می تونم بفهمم چی به چیه. جمعه تو یه جلسه نفس یه ادما که رئیس یه ساختاره بریدم. شاید تو تمام این سالا کسی باهاش اینجوری نکرده بود. احتمالا تمام ساختاری که چیده بود توش محصول برداره زیر سئوال رفت باید در ادامه دید چه اتفاقی برا خودش و ساختاراش میفته. دو هفته ای من عملا یه تماشاچی ساکتم!!

پ ن:

۱- یه دوست پیام داده بود قام چه کسیا سوراخ می کنی!! دارم فکر میکنم. من تقریبا اروم ترین بی تفاوت ترین و بی خیال ترین روزای عمرما می گذرونم و فقط به کارای شخصی خودمم می رسم.

۲- صبح امروز یه دوست دستور داد کسی که جایی نقش افرینی کرده کاملا متوقف بشه. دارم نگاه میکنم کی کجا چطور میشه متوقف کرد. بعضی کارها وقتی به هم گره می خوره خیلی خنده دار میشه.

۳- بدون اینکه هما ببینیم دوستام عجیب دقیق بازی میکنن. به احتمال زیاد اراده خداست پس خدا را شاکریم!

۴- یه جایی کارای ما پاک شد کارای بقیه نه دارم فکر می کنم هجوم بود یا حمایت اینکه ادم خودشم ندونه چرا یه اتفاقی رقم می خوره دیگه خیلی بده! ولی گاهی اینجوریاست.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *