شهید چمران:

خدایا! آنانکه به من بدی کردند مرا هوشیار کردند
آنانکه از من انتقاد کردند به من راه و رسم زندگی آموختند
آنانکه به من بی اعتنایی کردند به من صبر و تحمل آموختند
آنانکه به من خوبی کردند به من مهر و وفا و دوستی آموختند
پس خدایا به همه اینانکه باعث تعالی دنیوی و اخروی من شدند خیر و نیکی دنیا و آخرت عطا کن

7 thoughts on “خدایا

  1. سلام
    تقدیم به استاد بزرگوارمون جناب آقای دکتر نوروزی

    نازنینا ، عمرِ تو جاوید باد
    غنچه های دل پراز امید باد
    بهر کاری در ستیز زندگی
    رونق و وصل و طرّب بر دید باد
    شمع روشن در میانِ محفلی
    شعله ات روشن ، چنان خورشید باد

    روزگارتان پر از جلوه ی دوست.

  2. انقلابی آن است که هنگام صلح به انقلابی گری تظاهر نکند ولی هنگام خطر در پیشاپیش صفوف ملت با دشمنان بجنگد.
    شهید چمران

  3. خدايا
    بگذار که نمونه خوبي باشم، بگذار که سمبل عشق و محبت باشم، بگذار که مظهر ايثار و فداکاري باشم. بگذار معياري خدايي باشم که جز خواسته تو عمل نکنم، جز به اراده تو تسليم نشوم، جز سوختن در راه تو پاداش نخواهم، جز غم و درد پناهگاهي نداشته باشم، جز قلب مجروح انيسي نداشته باشم.
    خدايا
    گاه گاهي از شدت غضب مي سوزم سينه پر دردم مي خروشد خونم به جوش مي آيد از ظلم به نام عدل ، بي انصافي و بي ديني تحت لواي دين مي خواهم فرياد بزنم و ضجه كنم
    خدايا
    بگذار دريا باشم ، ساكت ، كه طوفانهاي سخت هم مرا به هيجان نياورد
    خدايا
    قلبم را مثل آسمان صاف و پاك كن كه لكه كدورتي از اعمال خلاف ديگران بر ساحتش ننشيند……….

  4. به من زنگ زدند و گفتند:««دکتر گفته موتورت رو سوار کامیون کن بیار خوزستان که الآن لازمت داریم.»» من قبل از انقلاب قهرمان موتور سواری ایران بودم و به برادرم که هم رزم دکتر چمران بود ، گفته بودم حاضرم با موتورم که یک تریل 400 بود،به جبه بیایم.
    رسیدم به خوزستان و به ستاد عملیاتی در اهواز رفتم و پس از این که حکمم زده شد و مسلح شدم ،به محور طراح که دکتر دو طرف آن آب انداخته بود و تانک های عراقی در آن گیر افتاده بودند رفتم. وقتی به دکتر ملحق شدم، متوجه تعدادی موتور سوار شدم که آنجا بودند – هفت هشت نفر بودند که سرشان را کاملاً تیغ انداخته بودند وقتی دقت کردم ،دیدم چند نفری از آنان را می شناسم . تعجب کردم که این ها اینجا چه میکنند . چند نفر از آن ها خلاف کار بودند . به دکتر گفتم:«« آقای دکتر ،اینها رو چرا اینجا آوردید؟»» دکتر گفت:«« این جنگ مال همه است . باید همه بیان کمک کنن . نمی تونیم فقط به قشر خاص فکر کنینم یا بشینیم و به این و اونو گزینش کنیم ، اینها از پس کار هایی بر می آن که بقیه فکرشو هم نمی تونن بکنند.»»
    گفتم:«« اما بعضی از اینها خلاف کارن و من حتی خلاف هاشونم می دونم .»» گفت:««خیلی خوب،من دیشب طوری این ها رو ساختم که همه رفتند حمام،کله هارا تیغ انداختند،غسل و توبه کردند و فقط برای شهادت می خوان خدمت کنن.»»
    در اوج جنگ و آتش و محاصره فقط آنها بودند که داوطلب شدند آذوغه مهمات یا سوخت را بردارند و ببرند به آنهایی که باید برسانند . در واقع اگر آنها نبودند ، هیچ کس جرأتش را نداشت که از اول جاده ی سوسنگرد تا انشعاب های مختلف رود کرخه و تا پایین دهلاویه و تپه های آن سوار موتور شود و آرپیجی زن هارا بردارد ،ببرد جلو و بزند به دلتانک هایی که داشتند جلو می آمدند
    کسانی که توی شهر انگشت نما بودند و اگر جایی جمع می شدند ،حتماً با آنها برخورد می شد ، کارشان به جایی رسید که از همه ی ما جلو زدند بیشترشان شهید شدند وبعضی از آنها با همت دکتر ،جذب سپاه شدند .
    البته ناگفته نماند،بعضی از آنها نتوانستند تحمل کنند و برگشتند.

  5. سلام135
    چه جالب فکر می کردم قصه ی “اخراجی ها “ساخته ی ذهن کار گردانشه.
    ان شاءالله مورد شفاعت همه ی شهدا قرار بگیریم.
    نظر منم همینه .دفاع از ارزشها ی ملی و میهنی و اسلامی در هر زمانی وظیفه ی همه ی ما از هر قشر و فرهنگ و زبانیه .مطمئنا اون موقع هم همین طور بوده.
    باید خدا رو شکر کنیم که الان در کمال امنیت داریم زندگی می کنیم.سختی و مشکلات قابل حله و گذشتنه.

  6. سلام بر نسل نویی
    از این چیزا خیلی هست فقط چهار پنج تاشو نقل از بازماندگان اون سالها فعلاً به یاد دارم با بقیه صحبتاتون کاملاً موافقم خدا رو شکر میکنیم برا شرایطی که داریم و میتونست خیلی بدتر باشه و ارزش ها و اعتقاداتمونو جوری میسازیم که با یه باد بر باد نره و هر وقتی هر جوری نیاز بود بتونه در وادی عمل خودش رو نشون بده.
    موفق باشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *