قصه شام حسینی امشب هم برای خودش و ما داستانی ساخت قریب و در عین حال غریب!
فقط می تونم بگم
خدایا!
آزمودم دل خود را به هزاران شیوه
هیچ چیزش به جز از وصل تو خشنود نکرد
و
ما سپر انداختیم گر تو کمان می کشی
گو دل ما خوش مباد گر تو بدین دلخوشی
اینم از شام شب امشب در دو هیت یکی در شمالی ترین نقطه اصفهان و دیگری در شرقی ترین نقطه اصفهان
و این حس قریب با حسی غریب
خدایا ما راضی به رضای توییم پس از ما بپذیر و بر ما ببخش