از سه شنبه صبح بسیار زود تا اخر شب دیشب اتفاقاتی افتاد که خوشحالم کرد. این خوشحالیا نمیشه بیان نکرد. سه شنبه روز خوبی بود اما چهارشنبه قطعا روز بهتری بود. چهارشنبه یه گفتگوی صمیمانه جهادی با یکی از بهترین دوستان تهران داشتم. خوب به هم پریدیم اخرش اما یشنهادش اغواگرانه بود و قراره هفته دیگه برم مذاکرات. عصر چهارشنبه شب چهارشنبه پیامای دوستان صمیمی نشون میداد که من باید خوشحال باشم. عصر چهارشنبه یکی از دوستان صمیمی که خدا همیشه او را برای ما حفظ نماید مطمئنم کرد که یه بار بسی ارزشمند به مقصد رسید؛ البته من مننتظرم بودم. این بار دو ماه پیش باید به مقصد می رسید(حالا منم و انتظار یه تاییدیه کتبی، هر چند این روزا چقدر تاییدی میگیرم). نمیدونم چرا همه کارا با هم باید به نتیجه برسه. شاید لطف خدا تو این ماه عزیز باید شامل حال ما میشد. دیروز و دیشب اما اتفاقات دیگه ای هم افتاد. چهارشنبه بعد از ظهر فکر میکردم به یه دوست صمیمی حسادت کنم (حسادت نه در معنای منفی اون این حس که چقدر خوب داره بازی میکنه!! ) دیشب اخرای شب مطمئن شدم قصه دقیقا برعکسه. حالا باورام بعد از یکسال برگشته سرجاش!!! هر چند این سه چهار تا کاری که دارم کاملا من اشفته کرده، اما از الان میتونم نتیجه کاراما دقیق تر پیش بینی کنم. فکر میکنم دیگه باید از دانشگاه خداحافظی کنم (فکر نمی کردم به بعضی چیزا راضی بشم!). البته هفته ای یکی دو تا نصف روز برای درسا ارشد و دکتریم گذاشتم کنار. امیدوارم تا اخر ماه مبارک تمام کارام تحول بدم و وارد فضای جدیدی بشم دنبال این بودم بعد از اتمام کارام یه زندگی اروما تجربه کنم اما ظاهرا برا من این نشدنیه. به قول حافظ:
ناز پرورده تنعم نبرد راه به دوست
عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد
پ ن 1: امام خامنه ای: استاد، محیط دانشگاه را کار اصلی خود و دلبستگی اصلی خود بداند نه کار دوم؛ نه کار فرعی و تبعی. استاد در دانشگاه مکث داشته باشد، حضور داشته باشد نیازهای علمی دانشجو را بر طرف کند با دانشجو ارتباط برقرار کند صرف رفتن و یک ادای تکلیفی به نحو اجمالی انجام دادن و امدن نباشد. 11/4/1393
پ ن 2: امام خامنه ای: جهاد عبارت است از تلاشی که در مقابل یک دشمنی ای انجام میگیرد؛ هر جور تلاشی جهاد نیست. جهاد عبارت است از آن تلاشی که در برابر یک چالش خصمانه از سوی طرف مقابل صورت می گیرد این جهاد است. 11/4/1393 (ما تا اخر ایستاده ایم و به قول حضرت ماه مبارزه ادامه دارد).
پ ن 3: همراهی دوستان در این چند ماه بسی ارزشمند بود متاسفانه نمیتونم اسم از کسی ببرم اما اگر اتفاقی افتاده یا میفته بعضیا بیشتر دیده میشن بعضیا کمتر بعضیا اصلا دیده نمیشن، سود معنوی و اخروی کارها تقدیم اونایی که اصلا دیده نمیشن!
سلام.
پی نوشت اول که به نظر تناقض داره با تصمیماتتون.
پی نوشت دوم دقیقا منطبق با فعالیتهای شماست.
سلام اتفاقا پی نوشت اول تکلیفا روشن کرد که برو تو استاد نیستی چه اصرار داری باشی!! برو!!
سلام اولاً ببخشید دارم اینجا مینویسم نه برا پایاننامه ام من یه کم تو حس و حال مطلب بالاییم ثانیاً بیانات حضرت آقا رو که دیشب می شنیدم تنها نمود عینی صد درصدی استاد ایده آلی که به تصویر کشیدند و من میشناختم؛ شما بودید. من به عنوان یه دانشجو(اسماً) گاهی از این غفلت میکنم و طلبکارانه با شما برخورد میکنم. شما خیلی کار دارید همه جا و واقعاً سرتون شلوغه تا جایی هم که خبر دارم و از شخصیت شما برمیاد، هر کارتون از کار دیگه تون مفیدتر و جامعه سازتر و الهی تره؛ اما هیچوقت کار دانشجو رو عقب نمیندازید.
لابد استاد از کم کاری دانشجوهایی مثل من به این نتیجه رسیدند که دانشگاه جای موندن ایشون نیست چون دانشجوها بی لیاقتند… شما ببخشید حق دارید مقصر اصلی ماییم؛ جبران میکنیم.
استاد نمیشه رحم کنید به دانشجوها و دوباره گفتن قضیه رفتن رو شروع نکنید. لطفاً خواهش میکنم…
سلام استاد.خوبید؟؟
بالاخره ما که نفهمیدیم قضیه چیه وشما این چن وقت دارید چیکار میکنید.خب یه کم واضح
تر بنویسید!!!!!!! فقط امیدوارم هر جا هستید وتو هر فضایی که قرار وارد بشید موفق
وسربلند وشاد باشید.
دکترجان میشه بفرمایید دقیقا چه در سر دارید؟ جهت تنویر افکار دوستانتون حداقل!