هنوزم فانوس اين دهكده ام            حرمت نفت و طلا تو خونمه

تو رو با تموم حرفا دوس دارم              اسمتون هنوز سر زبونمه

واسه كاشيكاريات دلواپسم             واسه حوضاي عميق نقاشي

واسه آينه كاري، طاقاي نور             واسه گنجشکكاي اشي مشي

هنوزم ساقه ي لاله هاي تو                     تازه از اشكاي پنهون منه

مشتي از خاكتو بردار و ببين            تو رگ هاش نفت تو و خون منه

اگه من مثل درختا ايستادم              ريشه هام تو دستاي تو محكمه

رگام از تو خون ميگيره شب و روز         منو با اسم تو ميشناسن همه

مال من باش و نزار ستاره ها                        مث فانوساي مرده بد بشن

وقتي سرما ميزنه زمستونا                    از سر نعش درختا رد بشن

8 thoughts on “ایران (عطش آب)

  1. وطن دریا و آب و خاک و باد است ؟
    به گیتی دشت و در یاها زیاد است
    چه کشور ها که جز دشت و دمن نیست
    ولیکن هیچیک ما را وطن نیست .

    وطن تنها همین یک مشت خاک است
    که میهن خواه بهرش سینه چاک است؟؟؟؟؟
    مگر فرقی میان خاک دنیاست
    که آن بیگانه این یک کشور ماست ؟

    مگر در خاک ایران نعمتی هست
    که در خاکی دگر حاصل نگشته است ؟

    نسیم ملک ما از مشک و عنبر
    نسیم دیگری نبود معطر ؟

    مگر فرقی میان آسمان هاست ؟؟؟؟؟
    که این ایران ما چیزی مجزاست ؟

    وطن فرهنگ جاری بر زبان هاست
    وطن غمخواری و همدردی ماست …

    وطن یعنی که همراهی در اندوه
    نه مالک گشتن دریاچه و کوه

    وطن یعنی تفنگ کرد پیری
    که تو با عشق در چنگت بگیری

    وطن فریاد آذربایجان است
    که در ساز عاشیق هایش نهان است

    وطن یعنی که درد ترکمن ها
    نشیند همچو کوهی بر دل ما

    وطن رنج و غم قلب بلوچ است
    که از خشکیده دشتی پا به کوچ است

    وطن انبوه بیکاران نومید
    نه نقش تخته سنگ تخت جمشید!

    وطن در پینه ی دستان دهقان
    نه در فواره ی کاخ گلستان !

    وطن چشمان طفل روستایی ست
    که در رویای آغاز رهایی ست

    وطن چشم زنان روستا هاست
    که در هر رگ رگش صد غصه پیداست…

    دکتر ایرج دیهیمی

  2. سلام
    اين شعر بهش مياد آهنگ قشنگي هم داشته باشه
    چيز جالبي بود يه مدت نواي قلم را در سايت شما ميشنيديم اين جور اشعار را از اون طزيق پخش كنيد جالب خواهد شد

  3. سلام
    به لطف سایت شما الفبای همه خوب می شه اصلاً به لطف سایت شما الفبا هم می گویند!!
    ف د، س ص، ش و… البته این محدود به الفبای فارسی هم نمی شه: a a,…
    بعد، این حرفها وقتی می گوید هم میاد کنارش خیلی جالب تر می شه کم کم معانی خاصی پیدا می کنه که از جنبه ها و علوم مختلفی می شه بهش پرداخته بشه.

    اتفاقاً این شعره اصلاً هم قشنگ نیست اما با آهنگش بد نیست برعکس شعر قبلی که شعره ظاهراً بدون در نظر گرفتن عقبه اش شعر قشنگی بود اما آهنگش قشنگ نبود البته این سلیقه ماست دیگه.
    (((یکی نیست بگه تو برو به مفهومشون فکر کن آدم سطحی)))
    یاعلی مدد

  4. سلام كلا توازن خوبه
    بعد از سين شين بياد قشنگه
    جهت رد گم كردن و مسائل استراتژيكي و سوق الجيشي و گرفتن حال رديابها لازمه كه از حروف الفبا استفاده بشه
    در ضمن من كه نگفتم اين شعر قشنگه من گفتم بايد آهنگ قشنگي داشته باشه

    ارادتمند شما : ش

  5. اي وطن اي مادر تاريخ ساز

    اي مرا بر خاک تو روي نياز

    اي کوير تو بهشت جان من

    عشق جاويدان من ايران من

    اي زتو هستي گرفته ريشه ام

    نيست جز انديشه‌ات انديشه ام

    آرشي داري به تير انداختن

    دست بهرامي به شير انداختن

    کاوه آهنگري ضحاک کش

    پتک دشمن افکني ناپاک کش

    رخشي و رستم بر او پا در رکاب

    تا نبيند دشمنت هرگز به خواب

    مرزداران دليرت جان به کف

    سرفرازن سپاهت صف به صف

    خون به دل کردند دشت ونهر را

    بازگرداندند خرمشهر را

    اي وطن اي مادر ايران من

    مادر اجداد و فرزندان من

    خانه من بانه من توس من

    هر وجب از خاک تو ناموس من

    اي دريغ از تو که ويران بينمت

    بيشه را خالي زشيران بينمت

    خاک تو گر نيست جان من مباد

    زنده در اين بوم و بر يک تن مباد

    ***
    وطن يعني همه آب و همه خاک

    وطن يعني همه عشق و همه پاک

    به گاه شير خواري گاهواره

    به دور درد پيري عين چاره

    وطن يعني پدر، مادر، نياکان

    به خون و خاک بستن عهد و پيمان

    وطن يعني هويت، اصل، ريشه

    سر آغاز و سر انجام و هميشه

    ستيغ و صخره و دريا و هامون

    ارس، زاينده‌رود، اروند، کارون

    وطن يعني سراي ترک تا پارس

    وطن يعني خليج تا ابد فارس

    وطن يعني دو دست از جان کشيدن

    به تنگستان و دشتستان رسيدن

    زمين شستن ز استبداد و از کين

    به خون گرم در گرمابه‌ي فين

    وطن يعني اذان عشق گفتن

    وطن يعني غبار از عشق رُفتن

    وطن يعني هدف، يعني شهامت

    وطن يعني شرف، يعني شهادت

    وطن يعني گذشته، حال، فردا

    تمام سهم يک ملت ز دنيا

    وطن يعني چه آباد و چه ويران

    وطن يعني همين جا، يعني ايران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *