ایا سحری به رنگ خون دیدی تو

محراب و تو منبری چنین دیدی تو

خون بر در و دیوار و جماعت سر و رو

فرقی که به سجده لاله گون دیدی تو

ان زاده کعبه و امین حرمین

افتاده میان خاک و خون دیدی تو

انکس که ستیز خیبر و بدر و احد

چون شیر بغرید چنین دیدی تو

ایا تو درون ظلمت شام سیاه

نان اور کودک یتیم دیدی تو

ایا دل پرز خون و گریان چشمی

از جور زمانه و زمان دیدی تو

او زخم تن و زبان که در طول زمان

با جان به خرید و دم نزد دیدی تو

ایا زمیان مردم کوفه و شام

مظلوم تر از علی کسی دیدی تو

 محمد مهدی نجفی

دیدگاه درباره “ایا سحری به رنگ خون دیدی تو

  1. امشب سر مهربان نخلی خم شد
    در کیسه نان به جای خرما غم شد
    در خانه ی دور بیوه ای شیون کرد
    همبازی کودک یتیمی گم شد
    ****

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *