پ ن:
۱- امروز از شهر رفتم بیرون، از چند روز پیش میدونستم چه خبره!! رفتم بیرون شهر تکلیف شرعی بر گردنم نباشه برخلاف موارد مشابه که معمولا کاری میکردیم این دفعه از همون روز که فهمیدیم تنها با واسطه به دو دوست اطلاع دادم. با اینکه اجازه داشتم حتی با خطا حرکتا متوقف کنم، کاری نکردم. فکر میکنم صبورتر شدم نمیدونم اگه اینجور باشه وای به حالشون! دلم به حالشون میسوزه. اما یه چیز دیگه هم هست شاید انتظار داشتم لایه بعدی پوشش بده! باید منتظر ماند دید فکر میکنم حجت بر خیلیا تموم شده. باشه به موقعش.
۲- حظ معنوی کارای این چند روز هدیه به صاحب اصلی عصر (عج) فکر میکنم معادله از ۱۷ به ۵۱ رسیده امیدوارم نتیجه همونی که باید باشه.
۳-به نظرم چشام خیلی قویتر از قبله و خیلی چیزا را که باید ببینن میبینن. فکر میکنم اتفاقاتی میفته که خیلی دور نیست.
پ ن:
۱- به نظرم پروژه هشت ما که شده بود دو به نتیجه رسیده اگه نفر اول با حمایت یه سیستم بره یه جای دیگه (شرمنده یه سیستمم واقعا عمری باشه جبران کنم و از خجالتشون دربیام) نفر دوم باید بیاد میدون دارم فکر میکنم ایا امادگی روحی و روانی یه پروژه سنگینا دارم یا نه؟ فکر میکنم شاید یه جور امتحانه نمیدونم هر چی باشه ما راضیم به رضای حضرت دوست به قول سعدی: ما سپر انداختیم گر تو کمان میکشی.
۲- صورت ما چرخیده یا صورت یه سیستم نمیدونم اما فکر میکنم هر حالتش محاسن و معایب خودشا داره!!! خدا ختم به خیر کنه این موقعیتا. از بودن بعضی دوستان خوشحالم.
۳- فکر میکنم اتفاقات عجیب تر در پیش است نمیدونم چرا یه حس غریب وجود داشت این چند روز یکی به شدت شیطنت میکرد انرژی منفیش بود ولی نسبت به سال قبل مثل ۹۰ یا ۹۲ خیلی تاثیرگذار نیست یعنی اینکه بیشتر جلو رفتم فقط یه حس منفی.