ترسیدیم چون ایام را گرامی بداریم به حرکت انتخاباتی محکوم شویم

اما برخی از دوستان نظرهایی در موضوع قبلی داده بودند که ما را نیز وادار به نوشتن کردند.

سالروز شهادت امام صادق (ع)، هفته دفاع مقدس و آغاز سال تحصیلی جدید گرامی باد.

 

5 thoughts on “اندر احوالات ما

  1. مدرسه ی عشق

    در مجالی که برايم باقيست
    باز همراه شما مدرسه ای می سازيم
    که در آن همواره اول صبح
    به زبانی ساده
    مهر تدريس کنند
    و بگويند خدا
    خالق زيبايی
    و سراينده ی عشق
    آفريننده ماست
    مهربانيست که ما را به نکويی
    دانايی
    زيبايی
    و به خود مي خواند
    جنتی دارد نزديک ، زيبا و بزرگ
    دوزخي دارد ، به گمانم ،
    کوچک و بعيد
    در پی سودايی ست
    که ببخشد ما را
    و بفهماندمان
    ترس ما بيرون از دايره رحمت اوست
    در مجالی که برايم باقيست
    باز همراه شما مدرسه ای می سازيم
    که خرد را با عشق
    علم را با احساس
    و رياضی را با شعر
    دين را با عرفان
    همه را با تشويق تدريس کنند
    لای انگشت کسی
    قلمی نگذارند
    و نخوانند کسی را حيوان
    و نگويند کسی را کودن
    و معلم هر روز
    روح را حاضر و غايب بکند
    و به جز از ايمانش
    هيچ کس چيزی را حفظ نبايد بکند
    مغز ها پر نشود چون انبار
    قلب خالی نشود از احساس
    درس هايی بدهند
    که به جای مغز ، دل ها را تسخير کند
    از کتاب تاريخ
    جنگ را بردارند
    در کلاس انشا
    هر کسی حرف دلش را بزند
    غير ممکن را از خاطره ها محو کنند
    تا ، کسی بعد از اين
    باز همواره نگويد: “هرگز”
    و به آسانی هم رنگ جماعت نشود
    زنگ نقاشی تکرار شود
    رنگ را در پاييز تعليم دهند
    قطره را در باران
    موج را در ساحل
    زندگی را در رفتن و برگشتن از قله کوه
    و عبادت را در خلقت خلق
    کار را در کندو
    و طبيعت را در جنگل و دشت
    مشق شب اين باشد
    که شبی چندين بار
    همه تکرار کنيم :
    عدل
    آزادی
    قانون
    شادی
    امتحانی بشود
    که بسنجد ما را
    تا بفهمند چقدر
    عاشق و آگه و آدم شده ايم
    در مجالی که برايم باقيست باز همراه شما مدرسه ای می سازيم که در آن آخر وقت به زبانی ساده شعر تدريس کنند و بگويند که تا فردا صبح خالق عشق نگهدار شما

  2. چرا ایستادیم؟

    اگر می‌نشستیم و آن می‌شد كه مهاجمان می‌خواستند، اكنون ما نیز این نبودیم كه هستیم. زبونی و تسلیم و وادادگی تا پستوخانه روحمان ریشه می‌دواند و بی‌اذن و اشارت بدخواهانمان، به سوی هیچ خیر و شری نمی‌رفتیم. ایستادیم و گوهر جان را گرامی‌تر از ایمان و عزت نشمردیم تا قلم سرنوشت ما در دست بدخواهان و نارفیقان ما نباشد.

    گر نثـار قـدم یار گرامی نكنـم

    گوهر جان به چه كار دگرم بازآید

    در جغرافیایی به نام جبهه، همه تاریخ ایران و گستره فرهنگ دینی آن، گرد هم آمدند تا آن كنند كه سزاوار مردمی دیندار و ایمان‌گرا است. اگر نشانی از آن روزهای داغ و خونین، در دفتر سرنوشت ما نبود، و اگر شلمچه و چزّابه را هم تبدیل به تركمانچای و گلستان می‌كردیم، تا آخرین روز دنیا باید سر به زیر می‌افكندیم و حسرت ایمان و باورهایی را می‌خوردیم كه از سرزمین خاكی و روحی ما رخت بربسته‌اند.

    ایستادیم؛

    1. زیرا كتاب آسمانی ما، قرآن گرامی، جهاد را رستگاری بزرگ نامیده است؛

    2. از آن رو كه علی (ع) سرور آزادگان جهان، مجاهدت در راه خدا را دری از درهای بهشت خوانده است؛

    3. زیرا ناموس و شرف و غیرت‌مان، جز این راهی برای‌مان نمی‌گذاشت؛

    4. زیرا شهرها و تاریخ خود را دوست می‌داشتیم؛

    5. تا جهانیان را خبر شود كه فرق است بین مردمی كه رعیت پادشاهان جابرند با مردمی كه دست ارادت به مردی از تبار عالمان ربانی داده‌اند؛

    6 . چراكه اگر جز این می‌كردیم، پاسخی برای نسل‌های آینده نداشتیم؛

    7. زیرا همه اصالت و نجابت خود را در گرو این جنگ می‌دیدیم؛

    8. . تا فضیلت‌های پنهان و نهفته در سویدای جان شهیدان و جوانان میهن آشكار شود؛ همانان كه خمینی بزرگ در مدحشان گفت:«تاریخ اسلام، جز یك برهه از صدر اسلام، جوانانی مثل جوان‌های ایران ما سراغ ندارد.» (صحیفه نور، ج13، ص195)

    ایستادیم و از جان و مال خویش چشم پوشیدیم تا مواهب بسیاری نیز نصیب بریم. راستی آیا مگر در جنگ و ستیز هم منفعتی است؟ آری؛ جنگ و دفاع را مواهب و آثاری است كه هنوز همه آنها را كسی نشمرده و احصا نكرده است. برخی را همگان می‌دانند و برخی را باید به تور تحقیق صید كرد. آنچه مانع از چنین تحقیقاتی می‌شود كراهت چهره جنگ و ناخواستگی آن است. بدین رو كمتر كسی را رغبت است كه از فواید و مواهب جنگ دفاعی سخن بگوید. اما انصاف و حقیقت آن است كه گفتنی‌های بسیاری دراین‌باره ناگفته مانده است.

    عیب می جمله بگفتی، هنرش نیز بگو

    نفی حكمت مكن از بهر دل عامی‌ چند

    آری؛ جنگ در آیین رحمانی اسلام، به‌هیچ روی مطلوبیت ذاتی ندارد، مگر آنكه ضرورتی رخ نماید، یا گزیری از آن نباشد. اگر صیانت از كیان دین و كشور، خشونت است و جنگ‌طلبی، همه انسان‌های غیرتمند و تعالی‌جو، جنگ‌ طلبند! اما اگر حفظ آشیانه و دلسوزی برای دین و آیین، مقدس است، هرچه در این مسیر رخ دهد، قداست‌بار است؛ هرچند جنگ و خونریزی باشد. دفاع، ما را امتی زنده و ملتی لایق زیست اجتماعی كرده است. پس باید شأن و شكوهش را پاس داریم و در سالروزش، سر از پا نشناسیم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *