ای قلم سوزلرین د اثر یخ آشنا دن من بیر خبر یخ |
|
گلدی بو جمعه د ، کشتی الله فاطمه یوسفنان خبر یخ |
|
ياندی پروانه لر ، شمعی سندی آیرلخ دن یورک آنن الدی |
|
شان د ، رتبه د بی بدل سن هر گوزل دن آقا سن گوزل سن |
|
کیم دی آیرلخ درد سال ماز عاشقن صبرینن الدن آلماز |
|
ای گوزوم ، یولارا باخ ، دارخما چون همیشه بولوت آتا قالماز |
|
غنچه گوللر نه اندازه سولسون قلب لر گويمه قانيله دولسون |
|
گلدی بو جمعه د ، گلمدن سن گون سایم ، جمعه دیگر اوسن |
|
اي صفايي هله دوز فراقه يول سالاغ بيزده بيرده عراقه |
|
قلب لر غصه دن داغلی قالدی یا امام زمان گل ، امان دی |
اي قلم در حرفهايت اثري نيست/از آشنا براي من خبري نيست
آمد اين جمعه هم گذشت اي خدا/از يوسف فاطمه خبري نيست
پروانه ها سوختند، شمع خاموش شد/از جدايي دل به خون تبديل شد (از جدايي دل خون شد)
در شأن و رتبه بي بدل هستي/از هر زيبارويي تو اي آقا، زيباتر هستي
چه کسي مي گويد که جدايي به درد دچار نمي کند/صبر عاشق را از کف نمي گيرد؟
از چشم من به راه ها نگاه کن، احساس تنهاي نکن/خورشيد هميشه پشت ابر نمي ماند
غنچه گلها تا چه اندازه پر پر شوند؟/قلب ها را نگذار پر خون شود
آمد اين جمعه هم تو نيامدي چه کسي مي شمارد جمعه ديگري هم بشود؟(چه کسي منتظر جمعه ديگري مي شود)
اي صفايي فعلا بر فراق صبر کن (صفايي تخلص شاعر مي باشد)/در اين جهان هر کس مشغول پيشه اي است هر کسي در يک فکر و انديشه اي است
آقا چشممان بر مرقد شش گوشه هست نگذار اين قلبها داغدار بماندراه هاي کربلا بسته بماند
اي صفايي فعلا صبر کن بر فراق/ يک بار ديگر راهمان را به عراق بيندازيم (دوباره راهي کربلا شويم)
قلبها از غصه داغدار ماندند/يا امام زمان بيا امان بده
فارسیش به زیبایی و دلنشینی آذریش نیست مثل این که یه غزل حافظ رو بخوان به زبان عربی و … بخونن و بنویسن
سلام
گر چه پیمان را شکستم بر سر پیمانه ام
با همه بد عهدی ام آن عاشق دیوا نه ام
گر به ظاهر دورم از در گاه تو ای نازنین
باز هم مشتاق روی دلکش جانانه ام
شاید آن روز که سهراب نوشت:
“تا شقایق هست زندگی باید کرد”
خبری از دل پر درد گل یاس نداشت
باید اینگونه نوشت:
هر گلی هم باشد، چه شقایق چه گل پیچک و یاس
زندگی بی مهدی
زندگی با غمهاست