خبرگزاری ایمنا: تبصره ذیل ماده ۱۳ قانون برنامه پنجم توسعه، کلیه دستگاههای دولتی و نهادهایی را که به نحوی از انحاء از اعتبارات دولتی ( بودجه کل کشور) جهت ورزش حرفه ای استفاده می نمایند منع نموده است. در اینکه مقنن با تصویب قانون فوق، خلاهایی را برای کشور ایجاد نموده است تردیدی نیست.

روشن است که در هر کشوری ورزش نقش برجسته ای را در سلامت جامعه به لحاظ جسمانی و روانی بازی می کند و هزینه کردن در این حوزه می تواند نقش مهمی در پیشگیری از آسیبهای اجتماعی داشته باشد. با عنایت به اینکه زیرساختهای لازم برای حضور بخش خصوصی و حتی تعاونی در عرصه ورزش اعم از همگانی یا حرفه ای در برنامه های قبلی ایجاد نشده است، لذا بخش عمده ای از هزینه های ورزش حرفه ای در سطح کشور توسط سازمان های دولتی یا وابسته به دولت پرداخت می گردد. در چنین فضایی زمینه برای پدیده هایی مهیا می گردد که پرداختن به آنها و نشان دادن پیامدهای مثبت و منفی وظیفه صاحب نظران و علاقه مندان به رشد و پیشرف پایدار و متوازن کشور هستند. 
اولین آفت جدی، حضور سیاسیون و هزینه های بی رویه
نخست اینکه چنانچه حضور و هزینه دولت در قلمرو ورزش و به طور خاص ورزش حرفه ای ضروری باشد مسئولین دولتی تا چه حد مجاز به هزینه کردن در این حوزه هستند و این هزینه چه الزاماتی را به دنبال دارد؟ حضور مسئولین و مدیران دولتی (به تعبیر بهتر سیاسیون) در حوزه های ورزشی که با یک بررسی ساده نیز قابل احصا است، اولین آفت جدی این هزینه های بی رویه است. 
استفاده نابجا و ناصواب از جیب مردم
مساله آنگاه پیچیده تر می شود که این افراد به دلیل جاذبه ی تبلیغاتی و اجتماعی این حوزه حاضرند بخش عمده ای از هزینه های بخش های دیگر را به این حوزه منتقل نمایند. بررسی های ساده، ضعف در زیرساخت های ورزشی آشکار می سازد و این ضعف در قلمرو ورزش همگانی نیز پررنگ است، اما چگونه است هزینه های زیادی برای ورزش حرفه ای پرداخت می گردد؟ دلیل اصلی آن بی اخلاقی یا عدم تعهد مسئولینی است که برای به دست آوردن و ماندن در جایگاه از هر ابزاری استفاده می کنند. حضور پررنگ سیاسیون در برنامه ها و جایگاه های ورزشی به بهای استفاده نابجا و ناصواب از جیب مردم، نکته ای است که باید توسط سازمان های مربوطه مورد بررسی جدی قرار گیرد. 
نتیجه گرایی به جای سازندگی
هزینه هایی که در رشته های مختلف در سطح ورزش قهرمانی و حرفه ای هزینه می شود چه فوایدی را به دنبال دارد؟ و آیا پرداختن به چنین حوزه هایی مسئولین را از رسالت اصلی آنان بازنمی دارد به نظر می رسد سطوح آسیب رسانی این مساله به راحتی قابل احصاء نباشد. نارضایتی نخبگان ورزشی از حضور سیاسیون به راحتی قابل مشاهده است. همچنین نتیجه گرایی به جای سازندگی آن هم با صرف هزینه های غیر معمول از دیگر پیامدهای حضور افراد بی تجربه و غیر متخصص در این عرصه است.
نکته دوم هزینه های بی حساب و کتاب در برخی حوزه های خاص نظیر فوتبال است. ورزش به عنوان یک صنعت می تواند پیامدهای اقتصادی و اجتماعی و اخلاقی مثبت زیادی را به همراه آورد اما سئوال جدی این است که پیامدهای اقتصادی این حوزه چقدر است؟ آیا این هزینه ها پیامدهای مثبت داشته اند چه کسی یا کسانی فرصت بررسی دقیق این مساله را داشته و دارند؟ پاسخ این سئوالها روشن است. به دلیل جذابیت ورزش و به تبع آن حضور طرفداران و علاقه مندان فضای امنی برای حضور و سوء استفاده برخی از عناصر را ایجاد نموده است و آنها به بهانه های واهی از پاسخ گویی در برابر حضور و نتایج رقم خورده طفره رفته اند. 
هزینه های غیرضروری، بداخلاقی منفعت طلبان
در قلمرو اجتماعی و اخلاقی نیز مسایلی وجود دارد که نمی توان به آنها نپرداخت. هزینه های زیاد و غیر ضروری در عرصه ورزش قهرمانی شرایط را برای بداخلاقی افرادی که در این حوزه هستند مهیا نموده است. وجود درگیری های زیاد در عرصه ورزش های قهرمانی که گاهی از مرزهای کشور هم فراتر رفته و توجه جهانیان به این سو می کشاند، بخشی از پیامدهای صرف هزینه های بی مورد و غیر ضروری در این حوزه هست که افراد منفعت طلب و بی تعهد را با توجه به بریز و بپاش های آنچنانی به این حوزه علاقه مند ساخته و فضا را برای ظهور این بد اخلاقی ها رقم زده است.
بد نیست برای روشن شدن واقعیت های پشت پرده، تمامی دولتی ها و غیر دولتی ها هزینه های خود را به صورت شفاف و محل تامین آنرا در اختیار رسانه ها قرار دهند تا مشخص شود که بسیاری از این هزینه ها نه تنها سودی برای کشور نداشته بلکه به ساخت فرهنگی اجتماعی کشور لطمه زده است. 
دکتر رضاعلی نوروزی
عضو هیات علمی گروه علوم تربیتی دانشگاه اصفهان

9 thoughts on “ورزش حرفه‌ای به کجا ره می‌سپارد؟

  1. سلام
    هیچی اومدم یه کم مثال بزنم تو ورزش حرفه ای از سیاسیونی که حسابی…!! یا ورزشیونی که بعد…!!! بعد یادم اومد که اصلاً بهتر که نگم!!!!
    همین خوبه
    !!!!!!!!!!!!!!
    اما انتقاداتتون به این تبصره از ماده 13 قانون برنامه پنجم وارده

  2. سلام
    تبصره ذيل موارد فوق ازقول يك ورزش دوست از ورزش فراري!
    شكي نيست كه ورزش نقش برجسته اي در [سلامت] يا [؟؟؟؟؟؟] جامعه به لحاظ جسماني و [رواني ] يا [؟؟؟؟؟؟] دارد اما استاد كو ورزش؟؟ كو ورزشكار؟؟ با اين واقعياتي كه ما توي ورزش كشور داريم ميبينيم نه تنها سلامت رواني مان تامين نميشود بلكه برعكس روانمون …….
    ده روزي مسابقات كشوري در دانشگاه همين بغل ما برگزارشد چون ما شاهد عيني با حضور مستمردركل فرايند اين مسابقات داشتيم غير ازبي اخلاقي و كثيف كاري توي اين مسابقات چيز جالب توجهي به اطلاع ما رسانيده نشدخدا ميدونه و فقط خدا ميدونه چقدر هزينه و ريخت و پاش شد!! اون هم برا برنامه اي كه احتمالا هدفش اصلا افزايش سلامت جسمي و رواني جامعه نبود اين كه با اطمينان ازهزينه هاش حرف ميزنم مال اينه كه كليه پرداخت ها و مباحث اون با شخص ايشون بود و خبرهاي ايشون از ريخت و پاش ها دقيقا و متاسفانه عين واقعيت بود
    حالا ما هر چي بگيم كو گوش شنوا ؟
    گذشته از اين حرفا استاد شما و ورزش و حرفاي ورزشي؟ شايد فلسفه يه جايي با ورزش رابطه داره ما خبر نداريم!!؟

  3. سلام
    چرا يه كم؟
    فاز منطقش اتفاقا بالا بود
    حالا منظور شما اين نبود كه از ما بي منطق بود؟
    شما باشگاه ماشگاه هم دارين؟ يا سالن مالن ؟ اگه دارين سرتون به خطره!!

  4. به همونجایی که دانشگاههامون ره می سپارند. اگر طرف تونست دوخط همین الان در مورد پدیدارشناسی حرف بزنه. کل مدارک تحصیلیمو می سوزونم. سیاست زده کردن دانشگاه خیلی بدتر از ورزشه.

  5. سلام نظرتون درباره تأثیرات روانی تربیتی موسیقی حالا هر نوعیش چه سنتی چه پاپ چه با کلام چه بی کلام چه رپ چه … هر نوعیش چیه؟؟؟ منفیه؟ مثبته؟ بستگی به نوعش داره؟؟ چه تأثیراتی داره؟؟ و…؟؟؟؟ تو فرایند رشد و یادگیری بچه های چقدر تأثیر داره؟؟ اصلاً مثبته؟ منفیه؟؟

    بنده با اطمینان به اینکه میدونم اصلاً مهم نیست چی گفتم میگم: ببخشید با خودم بودم!!!
    حالا که همه چی سیاست زده شده دانشگاه، ورزش، فرایند انتخابات و… بیخیالش بشیم همه چیزا!! البته این سایت هم ظاهراً سیاست زده شده!!!!
    البته شکی نیست که تو دانشگاه هر چی میکشیم از حزب اللهیا و اصولگرایان به قولی وصولگراست. قوانینمونم مشکل داره پذیرش دانشجومونم اشتباهه عدالتم کشکه نا مردیم همه مدله میکنن پس بیخیال همه چی

  6. كتاب «نورالدين، پسر ايران» را خواندم.

    كتاب ادبيات داستاني و غير داستاني مقاومت زياد خوانده بودم؛ ولي درباره ي نورالدين بهت زده ام. بارها وسط مطالعه كتاب را بستم و به ديوار روبرويم خيره شدم. جواني كه در 17 سالگي 70 درصد جراحت دارد و با همان پيكر آتش گرفته و سرهم بندي شده، 80 ماه ديگر با خود، آتش و دشمن مي جنگد.
    بارها با خود گفتم امكان ندارد چنين وضعيتي را كسي تحمل كند. اگر كتاب در قالب ادبيات داستاني بود هم آنرا به اغراق و مبالغه گويي متهم مي كردم. هميشه احمد دهقان را بخاطر «سفر به گراي 270 درجه» زماني كه له شدن «علي» -جوان آر پي جي زن- را زير شني تانكهاي عراقي در كربلاي 5 توصيف ميكند، ستايش مي كردم. با «ناصر» آن داستان گريسته بودم، همچنين با سيد ابوالفضل كاظمي، وقتي كه در «كوچه نقاش ها» تكه پاره شدن همرزمانش را در هور روايت مي كند، و اوج حماسه را تجربه كرده بودم، هنگاميكه بابا نظر سوار بر موتور، خط پدافندي را در شلمچه طي مي كند تا گريبان افسر عراقي را بگيرد؛ در حرمان هور، حماسه ي ياسين، مرد و… ولي «نورالدين، پسر ايران» مرا از گريستن و افتخار كردن و حسرت خوردن، به بهت زدگي كشاند.

    روايت نورالدين از بدر، والفجر هشت، كربلاي 4 و يامهدي، بي نظير است. دقيق، صادقانه و عميق. بارها درباره ي اين عمليات ها شنيده و خوانده بودم. ولي هيچگاه آنرا نديده بودم. نورالدين آنرا به من نشان داد.

    هنگاميكه صحنه بازگشتن به محل شهادت «امير» را در زير آتش بي امان در فاو روايت مي كند، انگار كه زير بغلش را گرفته باشم و با او مرثيه سر داده باشم…

    وقتي كه دندانهايش قفل شده بود و او مجبور شد دو دندانش را بشكند تا چيزي بخورد، دندان درد گرفتم…
    وقتي در سرماي اسفند در عمق كارون غواصي مي كرد، سردم شد و به خودم لرزيدم…
    روزي كه شكمش منفجر شد و روده هايش بيرون ريخت، سرگيجه گرفتم…
    … ولي نورالدين گاهي توان تصور صحنه ها را هم از من گرفت و من فقط كتاب را بستم و خيره ماندم به ديوار روبرويم. وقتي كه دستش در صورتش فرو رفت… وقتي كه آتش خمپاره او را به يك گلوله ي گوشت كباب شده بدل كرد، وقتي كه پس از چند هفته صورت جديدش را در آينه ديد… وقتي كه جنازه ي «امير» را در وادي رحمت به خاك سپرد… وقتي كه تلويزيون خبر پذيرفته شدن قطعنامه را اعلام كرد…

    «سيد نورالدين عافي» را خواهم يافت و سر و دستش را خواهم بوسيد. همانگونه كه پس از خواندن «كوچه نقاش ها» ، سيد ابوالفضل كاظمي را يافتم تا به او بگويم كه: « ما، فدايي شماييم. »

    بعد از تحرير:
    به لطف يكي از رفقا شماره ي سيد نورالدين به دستم رسيد. بلافاصله تماس گرفتم. صداي آرام و لحن دلنشينش نزديك بود دوباره به گريه ام باندازد. ابراز ارادت كردم. شانس آوردم كه مرا بخاطر آورد. ولي با جملاتش دوباره آتشي به دلم زد. گفت: «ما سرباز بوديم و به وظيفه عمل كرديم و شرمنده ام كه فكر كنم درست به وظيفه ام عمل نكردم!» نگذاشتم ادامه بدهد. گفتم «سيد تو اگر اين حرف را بزني ما بايد بريم بميريم.»

    … ولي دلم آرام نشد. شايد بايد بروم سر مزار شهيد امير مارالباش. پايين وادي رحمت.
    http://kistiema.blogfa.com/post-167.aspx
    دکتر وحید یامین پور

  7. دكتر آلكسيس كارل فرانسوي ميگويد:
    “ساز و آواز و كنسرت ها و اتومبيل ها و ورزش نمي توانند جاي فعاليت ها و كار هاي سودمند اجتماعي را بگيرند. بدون شك الكلسيم كارگران ما را از پا در مي آورد و سر و صداي راديو و سينما و ورزش نامناسب روحيه فرزندان ما را فلج ميكند”

    هر چند اين دوموضوع ميتونه از بهترين تفريحات سالم محسوب بشه اما ما از سلامت اين دو موضوع مدتهاست فاصله گرفته ايم…..
    گاهي خوندن يك كتاب مثل نورالدين پسر ايران و نگاه به عكس هاي كتاب آنچنان آدم را منقلب ميكنه و اشك آدم را در مياره كه موسيقي اين كار را نميكنه و باز با خوندن بعضي جاهاش همچين نشاط و انرژي ميگيري و لبخند ميزني كه با ورزش (در فضاي مريض فعلي ورزش) چنين نشاطي به دست نمياد پس شايد بشه جايگزين هاي مناسبي برا سرگرمي و نشاط واقعي بشه پيدا كرد!!!!!!!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *